Thursday, August 13, 2009

تجاوزها، برای بی انگیزه کردن جوانان پرشور ماست!ا

تجاوزها، براي بي انگيزه كردن جوانان پرشور ماست!بازجو هنگام تجاوز:«اومدي رأيتو پس بگيري؟ بيا!»تو ١٨ ساله اي. سه ماه قبل «عاشق ايران و آزادي مردم» بودي و حاضر بودي جانت را هم براي سبزشدن وطن بدهي، اما اينجايش را نخوانده بودي كه بعد از چند هفته زندان و شكنجه، حالا از خودت،از مردم،و حتي از خدا هم خجالت مي كشي! بدت آمده! متنفر شده اي! گوشه خانه خزيده اي و نميتواني حتي بنشيني! بازجو گفته بود:«كاري مي كنم مدتها نتوني راه بري! چه برسه بري تظاهرات بچه قرتي! بلايي كه مدتها نتوني بشيني! كاري ميكنم مثل خرچنگ بخزي!» او ميخواست تو را هم عضو«جماعت بمن چه؟» كند! اين «هدف» آنها بود كه تو را كه جوان و خروشنده بودي،منزوي و سرخورده كنند تا بگويي به من چه؟ ميخزي روي كف اتاق، چون بخيه هاي مقعد خيلي دير خوب مي شوند! هنوز ضجه التماس پسرهاي ديگر توي گوش توست. آن ضجه ها هنوز هم نمي گذارند بخوابي. سه ماه پيش چه شاداب بودي و سرحال. باشور وشوق رأي دادي! اما آن تقلب مفتضحانه انتخاباتي تو را هم مثل همه عصباني كرد. رأي تو و خيلي از مردم به «سبز» بود و ديدي با تقلب، «سياهي» را جايش گذاشته اند.اما پروژه بعدي آنها «سرخي خون» و «زردي بي انگيزگي» بود. نداها وسهرابها و صدها نفر راكشتند و كف خيابانها را سرخ كردند! خشمگين شدي اما به حرف بزرگترها گوش كردي و در «راهپيمايي سكوت» نه شعار دادي نه فرياد زدي! اما اوباش فدايي رهبر ريختند و همه را زدند،با باتوم وگاز و شلنگ وقمه! تو را فقط به جرم مچ بند سبزت و به جرم شادابي و «انگيزه» و «جواني» شناسايي! ودستگيرت كردند. بردند در قفسهاي فلزي كهريزك و در كنار صدنفر مثل خودت انداختند. روزي چندبار كتك خورديد و فحش شنيديد. بعد تو و چند زنداني جوانتر و باروحيه ديگر را دستچين كردندو به سلول «فتح المبين!» بردند! چند بازجو و زنداني سابقه دار و مأمور و بسيجي، براي اينكه «رويتان را كم كنند!»،آمدند و تو و بچه هاي ديگر را با زور مورد تجاوز جنسي وحشيانه قرار دادند. چندين بار، تا كاملا"«خورد» شويد! شكسته و بي انگيزه شويد. هنوز توي گوش هايت هست نعره فردي كه داد ميزد:«اومدي رأيتو پس بگيري؟بيا اينم رأيت!» و تا مغز استخوانت را سوزانده بود! بعد با جراحتي عميق در روح و مجروحيتي شديد در بدن، به شرط «خفه خون گرفتن» تو را تحويل خانواده ات دادند! هنوز هم راه نمي تواني بروي. عفونت گرفته اي! به پدر و مادر يا نزديكانت نمي تواني چيزي بگويي. گوشه گير و افسرده و رنجور مي شوي! از خودت بدت آمده، مي گويي گور پدر ديگران، گور پدر خودم. آن وقت در اخبار مي شنوي آقاي لاريجاني «هشدارباش!» ميدهد و ميگويد بعداز بررسي همه زندانيان،«هيچ موردي از تجاوز جنسي ديده نشده است!» حالا ديگر دلت هم مي سوزد! لاريجاني كي توانست همه را بررسي كند؟ «فراخوان»مي دهند هر كسي مدعي است،بيايد بررسي اش كنيم! و تو ميداني با آن تهديدهايي كه قبل از آزاديت كردند و آن «اقرارنامه خوشرفتاري ماموران زندان!» كه به زور امضاء كردي، دستت فقط به «تيغ» ميرود. ميپنداري كار يك لحظه است؛«من اين زندگي را نخواستم! ارزاني شما كه پارگي مقعد را در ١٨ سالگي تجربه نكرده ايد و بيخيال ضجه هايم هستيد! نشسته ايد و به كروبي هشدارباش مي دهيد و شب با فرزندان جوانتان پيتزا پپروني مي خوريد و از خوش تيپي پسرتان با اين شلوار «بوتكات» و «شش جيب» جديدش كيف ميكنيد و نمي دانيد شلوار چند جوان مثل مرا در كهريزك و زندانهاي ديگر غرقه ي خون كردند فقط چون نخواستيم زير بار تقلب و ظلم زندگي كنيم! خدا را شكر شما هنوز فرزندتان را داريد! و عصمتش محفوظ است!» از خودت مي پرسي كه من چرا اعتراض كردم؟چون حق طلبي را به من ياد داده بودند! من حقم را خواستم نه چيز بيشتري! تيغ را به رگهايت نزديك ميكني، دردش از آن «فتح المبين!» بيشتر كه نيست! بازجويت در نوبت اول فتح المبين! گفت: «چنان بگا...تون كه ديگه دنبال رأيتون راه نيفتيد بچه قرتيا! كه آرزوي مرگ كنيد! مادر و خواهرتونم مياريم همينجا ببيني چطور مي...!» وقتي بيرون مي آيي،مي بيني دردت را به هيچكس نمي تواني بگويي. مي بيني براي جنبش سبز به خيابان رفته بودي و حالا مجروحي و در اوج جواني «زرد» شده اي! حاكمان خوشحالند كه يك «سبز» ديگر را پژمرده و افسرده و بيمار و بي انگيزه كرده اند! تو را از خودت متنفر كرده اند و ديگر برايت اهميتي ندارد سرنوشت مردم يعني چه! به جماعتي وارد مي شوي كه اسمش،«نسل سوخته» است! نسلي بي انگيزه و دلمرده و البته بي نهايت خشمگين! حالا از اين مردم چه مي خواهي؟ مي خواهي به جبران رنجي كه از آن «فتح المبين!» كشيدي، چكار كنند؟ هرچه مي خواهي بگو وگرنه دست اين مردم به تو نمي رسد تا بگويي آنها چه كاري براي جبران دردهايي كه براي «پس گرفتن رأي» ملت كشيدي بايد بكنند؟ بگو وگرنه ميترسم اين آه سوزاني كه ازسينه كوچكت تنوره مي كشد، دامان مردم بيخيال و بي توجه را هم بگيرد. شك ندارم كه سوز سينه ات،به زودي دامان رهبر اين «فاتحان!» يعني شخص آقاي خامنه اي و احمدي نژاد و لاريجاني و شاهرودي را مي گيرد! حتي اگر خودشان را نايبان امام زمان بخواند و براي سركوب مخالفان، فرمان تجاوز به پسران و دختران را صادر كنند! بااين مردم سخن بگو. اگر بدانند بايد به جبران اين جنايات، قيام كنند و «معصوميت از دست رفته» فرزندانشان را پس بگيرند، شايد از غضب خدا بترسند و كارشان را رها كنند و تقاص تو و دهها دختر و پسر مانندتو را بگيرند؛ قبل ازآنكه آه دردمندانه تو و دوستان مجروحت،خشك و تر را بسوزاند و غضب الهي را براين سرزمين نازل كند! تو براي پس گرفتن «رأي» ما قيام كردي، حالا ما براي پس گرفتن «معصوميت» تو قيام مي كنيم. با ما بمان و وقتي صداي قيام مردم را شنيدي، حتي اگر شده مثل همان «خرچنگ» كه بازجويت گفت،خودت را روي زمين بكشان و به سيل مردم بپيوند. بگذار آن بازجو و فرماندهانش و رهبران فاسدشان ببينند نتوانسته اند «انگيزه» حق طلبي را در تو و جوانان معصوم ايراني بكشند.بابك داد/٢٢ مرداد

آیا بسیج به نظام وفادار می ماند؟

به نقل از بی بی سی فارسی
در بحبوحه تظاهرات مخالفان ناگهان سر و کله شان پیدا می شود. آنها در میان حامیان گروه های مخالف منفورند.1

بدنبال انتخابات جنجالی 12 ژوئن و در شرایطی که محمود احمدی نژاد بدنبال تثبیت قدرت خود است، بسیج اصلی ترین نیروی حامی اوست. گاهی بسیجی ها با موتور، باتوم و گاهی اسلحه به تظاهرکنندگان هجوم می آورند.گاهی با لباس های شخصی به میان مردم می روند و منتظر حمله می شوند. یکی از تاکتیک های آنها حمل چاقو و تیغ های کوچک برای ضربه زدن از پشت به تظاهرکنندگان است.بسیاری از سنین 12 و یا حتی جوانتر استخدام می شوند. در دوره آموزشی طولانی خود عمیقا با ایدئولوژی جمهوری اسلامی آشنا می شوند.ا
امیر فرشاد ابراهیمی یکی از این بسیجی های جوان بود. او مدتهاست که بسیج را ترک کرده و از کشور گریخته است.او این دوره آموزشی را "شستشوی مغزی" می خواند. او می گوید: "آنها هر شب و یا هر هفته به مسجد می روند. آنقدر که واقعا باور می کنند معترضان و حامیان اپوزوسیون مخالف پیامبر و محارب هستند. یعنی خونشان باید ریخته شود و کشته شوند."او می گوید بسیجی ها قبل از سرکوب تظاهرکنندگان وضو می گیرند.روشن است که بسیج سالهاست برای برخورد با ناآرامی های داخلی آماده می شود. این نقش بسیج با آنچه در گذشته و در خطوط مقدم جنگ ایران و عراق ایفا کردند متفاوت است.امیر فرشاد ابراهیمی می گوید بسیجی ها نقش اخیر را با هیجان پذیرفته اند."احتیاجی نیست که به آنها گفته شود چه کنند. وقتی به آنها باتوم و یا اسلحه داده می شود، روشن است که چه باید بکنند.""انگار یک گرگی را بین یک گله گوسفند رها کنی."اما به گفته امیرفرشاد ابراهیمی برخی بسیجی ها دچار تردید شده اند.او می گوید حدود 10 تا 20 تلفن یا ایمیل از همکاران پیشین خود دریافت کرده که می خواهند بدانند چه کنند.ا

"وضعیت پیچیده"
او می گوید: "برخی از آنها دچار ریزش شده اند.""نمی دانم چند نفر هستند. اما مطمئن هستم که خیلی از آنها از اتفاقات جاری خشنود نیستند.""اما سایرین همچنان سرسختانه حامی انقلابشان هستند، اسلحه برداشته و مردم را سرکوب می کنند. آنها حتی به زخمی ها هم رحم نمی کنند.""حتی زندانیان را شکنجه می کنند. وضعیت بسیار پیچیده ای است.""این بسیجی ها بخشی از ملت هستند و به تدریج خواهند دید که مردم خیابان همسایه ها و فرزندانشان هستند. نباید انتظار داشت که به مسئولین وفادار بمانند.""من شنیده ام که خیلی از بسیجی ها بخصوص فرماندهانشان وقتی به منزل می روند با بچه ها و همسرانشان مشکل دارند. آنها می پرسند: "چرا مردم را می کشید؟""
ایدئولوژی آتشین
بسیجی ها ایدئولوگ های مخلوطی هستند. برخی بدنبال پول، برخی قدرت و برخی هم از خشونت لذت می برند.
اما بسیاری از آنها هم اعتقادی واقعی دارند.
برخی که اخیرا مصاحبه شده اند گفته اند معتقدند برای بهبود زندگی بشر فعالیت می کنند: "ما می خواهیم جهان را تغییر دهیم، جهان و همه مردم را از استبداد نجات دهیم و تنها در مسیر خدا قرار گیریم."
این ایدئولوژی هم نقطه قدرت و هم نقطه ضعف بسیج است.
با ادامه درگیری و کشمکش با اپوزوسیون شک و تردید هم بنظر می رسد به تدریج ظاهر می شود.
نقطه عطف پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1979 هنگامی بود که ارتش دست از حمایت از شاه کشید.
حاکمان جمهوری اسلامی به منظور جلوگیری از تکرار چنین سقوطی زحمات زیادی برای ایجاد یک کادر وفادار متشکل از بسیج و سپاه کشیدند.
اما با جوش و خروش کشور حتی وفاداری چنین نیروهایی زیر سوال ممکن است برود.

Monday, August 10, 2009

اجازه ندادند آقای رفسنجانی نماز جمعه این هفته را برگزار کند!ا

برای هاشمی «تصمیم گرفتند» که به نماز جمعه نیابد
ما استفاده نکنیم، شما سوء استفاده کنید؟
آقای رضا تقوی، از چهره‌های نزدیک به بیت رهبری که محل کارش حداکثر صد متر با بیت فاصله دارد و نامش ستاد نماز جعمه است، ساعتی پیش گفت: آيت‌الله هاشمي رفسنجاني براي جلوگيري از هر گونه سوء استفاده‌هاي سياسي و غير قابل قبول از جايگاه نماز جمعه ، خطيب جمعه اين هفته تهران نيست.ا
تقوی ادعا کرده است: ايشان براي جلوگيري از هر گونه سوء استفاده‌هاي سياسي و غير متعارف و غير قابل قبول از اين جايگاه منيع ترجيح دادند و تصميم گرفته‌اند اقامه‌ نماز جمعه توسط يكي ديگر از حضرات آقايان ائمه جمعه موقت تهران برگزار شود تا فضاي صميمي و روحاني اين عمل سياسي و عبادي به آنچه كه نبايد آلوده نشود. ا
البته همین روحانی راست‌گرا پیش از این لو داده بود که دفتر رهبری امام‌جمعه هر هفته را اعلام می‌کند و لذا «تصمیم از سوی هاشمی» منتفی است. به بیان بهتر، به جای هاشمی و برای او «تصمیم گرفته‌اند» که این هفته خطیب جمعه نباشد.ا
توجیه مطرح شده هم جالب است: تا از نماز جمعه سوء استفاده سیاسی نشود. چه کسی است که نداند در طول این سال‌ها، چه سوء استفاده‌های قبیحی از نماز جمعه نشده و به نام سیاسی- عبادی بودن، چه تهمت‌ها و دروغ‌ها و تزویرهایی که از تریبون در بیان مقدس نمازجمعه، روا داشته نشده است؟ وقتی آقای احمد خاتمی خواستار سرکوب بی‌رحمانه معترضان به انتخابات شد، سوء استفاده نبود؟ یا وقتی امامی کاشانی به سران اصلاحات توهین کرد و به منتقدان حکومت تهمت‌های ناروا زد، حسن استفاده بود؟ مصباح یزدی مگر نبود که در همین «فضای صمیمی و روحانی» ماجرای سکس گروهی دانشجویان در کشورهای غربی را با آب و تاب تعریف کرد و دهان نمازگزاران را تا ساعتی پس از نماز، باز نگه داشت؟ و احمد جنتی مگر بارها مطامع جناحی خود را بر فراز نمازگزاران، از تریبون مقدس میعادگاه عاشقان الله و در همین «فضای صمیمی و روحانی» نپراکنده است؟

مایه تأسف است که باز هم برنامه حضور آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه به هم خورد. اما آقای تقوی بدانند؛ رئیس مجلسی که رهبری را انتخاب کرده، هر زمانی که پا به نماز جمعه بگذارد، ما پشت سر او نماز می‌خوانیم. یا باید بهای گزاف حذف رسمی هاشمی از نماز جمعه را بدهند و دایره‌ی نظام را به چند کوتوله‌ی بدنام کودتاچی محدود کنند، و یا باید بپذیرند که نماز جمعه از انحصار چند هزار نفر همیشگی و خطیبان سیاست‌باز آن خارج شود و جایی برای عبادت و سیاست همه مردم باشد.ا

Sunday, August 9, 2009

چالش جمعه های رفسنجانی

منصور امان
آقای هاشمی رفسنجانی با اعلام برگُزاری نماز جُمعه این هفته به امامت خود، برای نخُستین بار از هنگام آغاز بُحران نمایش انتخاباتی، ابتکار عمل در یک میدان جدال با آیت الله خامنه ای را به دست گرفته است. اکنون این "رهبر" است که باید واکُنش نشان داده و با بُحران جدیدی که گرد این موضوع شکل می گیرد، دست و پنجه نرم کُند.
اقدام رییس مجلس خبرگان دُرُست در میانه پرونده سازی باند ولایت برای حذف کامل او صورت می گیرد. مهُره ها و رسانه ای این باند در روزهای گُذشته از "اعترافات جدید" نزدیکان دستگیر شُده آقای رفسنجانی خبر داده بودند.
رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام که از هنگام به پا سازی جمهوری اسلامی همواره یکی از تصمیم گیرندگان کلیدی سیاستها و روشهای آن به شُمار می رفته، می تواند مفهوم تشکیل نمایشات قضایی اعتراف گیری را به خوبی و به طور واقع بینانه ارزیابی کرده و مقصد نهایی شُتری که باند نظامی – امنیتی آقای خامنه ای افسارش را به دست دارد، جهت یابی کُند.
آقای رفسنجانی در حالی که مشغول رایزنی با مقامهای بُلندپایه مذهبی در قُم و مشهد برای محدود کردن باند ولایت است، می بایست برای تشویق روحانیون مُحتاط یا مُردد، به اقدامی فراتر از سُخنان درگوشی و مُشاوره پنهانی دست بزند. گردهمایی میلیونها نفر به بهانه شرکت در نماز جُمعه 26 تیر که او سُخنران اش بود، انتخاب نوع اقدام مُشخص را برای وی ساده کرده و بی گمان تاثیر تعیین کُننده ای در تصمیم او برای به مُبارزه فراخواندن "رهبر" از این طریق داشته است.
ناگُفته پیداست که از همان لحظه ای که آقای رفسنجانی به طور یکجانبه تصمیم خود برای خواندن نماز جُمعه و به عبارت بهتر، فراهم آوردن یک امکان دیگر برای حرکت جُنبش اعتراضی را اعلام کرد، جدال در این باره آغاز شُده است. این وضعیتی است که چنین می نماید آقای رفسنجانی به استقبال از آن رفته باشد

کروبی: آقای رفسنجانی! در زندانها به دختران و پسران تجاوز می شود!ا

جزئیات نحوه شهادت ترانه موسوی را که شنیدیم خیلی جدی نگرفتیمش نه اینکه فکر کنیم دروغ است، نه اینکه فکر کنیم شکنجه گران رژیم افراد متعادلی هستند، باورمان نشد که تا این حد کسی بتواند حیوان باشد. حال روزها از شنیدن خبر می گذرد و یکی یکی کسانی که از بازداشتگاهها آزاد و به استراحتگاههای روانی سپرده می شوند علامت سوال مربوط به نحوه رفتار با زندانیان را در ذهنمان بزرگتر و بزرگتر می کنند. نامه آقای کروبی به آقای رفسنجانی هم شوک حاصل از شنیدن تمام زمزمه های قبلی را کامل می کند که او دیگر همسایه و آرایشگر و سوپرمارکتی سرکوچه نیست. او یک "مطلع" است که با هماهنگی "مطلعین" دیگر این نامه را تهیه و تنظیم کرده است. متن نامه آقای کروبی به آقای رفسنجانی و گزارش سحام نیوز را در این ارتباط ببینید:ا
سحام نیوز :‌ مهدي كروبي از هاشمي‌رفسنجاني رئيس مجلس خبرگان خواست با تشكيل يك هيات به برخي شايعات و نحوه برخوردها با بازداشت‌شدگان رسيدگي شود.ا
حسين كروبي فرزند او در اين‌باره گفت: پدرم اين نامه را حدود 10 روز پيش خطاب به آقاي هاشمي نگاشت و آن را براي ايشان به‌طور خصوصي ارسال كرد. ايشان تاكيد داشت آقاي هاشمي حتما به اين نامه پاسخ دهد و اقدام لازم را انجام دهد. متاسفانه آقاي هاشمي پاسخي به نامه ايشان نداد. پدرم تاكيد كرده بود اگر تا 10 روز پاسخي به نامه داده يا اقدامي صورت نگيرد، نامه را منتشر مي‌كند.ا
حسين كروبي درباره مسائل مطرح شده در نامه، گفت: اساس نامه، بر نگراني آقاي كروبي استوار است. ايشان نگران آنچه گروه‌هاي بيگانه و غربي درباره نحوه رفتار با بازداشت‌شدگان بيان مي‌كنند، هست. اين روزها بسياري از افرادي كه آزاد شده‌اند، به ديدار پدرم آمده و ماجراي رفتاري را كه ضابطان و ماموران با آنها داشتند، براي وي بيان كرده‌اند. آنها آنچه را ديده و شنيده به دقت گفته‌اند. طبيعتا نحوه رفتار برخي از ضابطان با بازداشت‌شدگان خصوصا زنان و دختران، در شأن جمهوري اسلامي و هيچ نظام ديگري نيست.وي تاكيد كرد: آنچه در نامه آمده، نه‌تنها دغدغه و نگراني آقاي كروبي است، بلكه من فكر مي‌كنم هر كس كه اين شايعات را خصوصا درباره وضعيت زنان و اتفاقاتي كه درباره آنها در حال انجام است، مي‌شنود، نگران مي‌شود و علاقه‌مند است، اين لكه ننگ را اگر وجود دارد پاك كند. البته ما اميدوار هستيم تمام اين خبرها و شايعات تكذيب شود.ا
بنابرهمين گزارش متن كامل نامه مهدي كروبي به هاشمي رفسنجاني به اين شرح است:ا
حضور محترم آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني رياست محترم مجلس خبرگان رهبري
با سلام و احترام
بعد از برگزاري انتخابات دهمين دوره رياست‌جمهوري، حوادث تلخي به وجود آمد كه به طور مفصل در خصوص آن، هم از سوي جنابعالي، هم از سوي افراد، گروه‌ها و رسانه‌هاي مختلف به آن پرداخته شد.از دستگيري‌هاي بي‌حساب و كتاب، از ضرب و شتم و وارد كردن جراحات تا شهادت فرزندان اين كشور، از حمله به خانه‌هاي مردم تا فاجعه خونين كوي دانشگاه و برخوردهاي خشن و وحشت‌انگيز حتي با خانم‌ها در سطح خيابان‌هاي شهر- كه تاكنون سابقه نداشته است- رخ داد كه بسيار قابل تامل و پيگيري است. آنچه در اين ميان مطرح است در خصوص برخي از رفتارهاي شناعت‌آميز است كه اگر به طور متواتر از افراد مختلف كه در روزهاي اخير آزاد شده‌اند، نشنيده بودم، باورشان حداقل براي من و شما كه در طول قريب به نيم قرن سردي و گرمي روزگار را چشيده‌ايم سخت بود.از برخوردهاي خشن و بي‌محابا، بر سر مردم باتوم را خرد كردن، آنچنان كه بعد از گذشت قريب به 40 روز همچنان اوضاعشان غيرعادي است و عوارض آن روي بدنشان قابل مشاهده است.هتاكي و ابراز دشنام و فحاشي ركيك به افراد و نثار نواميس بازداشت‌شدگان و مردمي كه براي نماز جمعه آمده بودند صورت گرفت. رفتارهايي كه در فرهنگ ديني و اسلامي هيچ يك از گروه‌ها جايي ندارد و نشان‌دهنده آن است كه افرادي براي اين كار استخدام شده‌اند كه حتي با اصول بديهي اسلام آشنايي ندارند و البته شايعاتي نيز مطرح شده كه فعلا به آن نمي‌پردازم.احتمالا همانطور كه مطلع هستيد در اين خصوص چندي پيش نامه‌اي خطاب به رياست محترم قوه قضائيه ارسال كردم و جمعه هفته جاري همين نكات را به وزير معزول اطلاعات يادآور شدم كه روز شنبه در مطبوعات منتشر شد.اما موضوعي را شنيده‌ام كه هنوز از آن بر خود مي‌لرزم. در دو روز اخير كه اين خبر را شنيده‌ام خواب از سرم ربوده شده است. حدود ساعت دو كه خود را براي خواب آماده مي‌كردم. به بسترم رفتم ولي خدا شاهد است كه بدون ذره‌اي مبالغه، خوابم نبرد، تا ساعت 4 بامداد كه مجددا بلند شدم كمي قرآن خواندم، دوش گرفتم تا آب كمي آرامم كند، حتي نماز صبح را نيز خواندم و تا نزديكي‌هاي طلوع آفتاب خوابم نبرد.افرادي اين مطالب را به من گفته‌اند كه داراي پست‌هاي حساس در اين كشور بوده‌اند. نيروهاي نام و نشان داري كه تعدادي از آنها نيز از رزمندگان دفاع مقدس بوده‌اند. اين افراد اظهار داشته‌اند، اتفاقي در زندان‌ها رخ داده است كه چنانچه حتي اگر يك مورد نيز صدق داشته باشد، فاجعه‌اي است براي جمهوري اسلامي كه تاريخ درخشان و سپيد روحانيت تشيع را تبديل به ماجراي سياه و ننگين مي‌كند كه روي بسياري از حكومت‌هاي ديكتاتور از جمله رژيم ستمشاهي را سفيد خواهد كرد.گمان نمي‌كنم زندانيان دوران 15 ساله مبارزات قبل از انقلاب كه از افراد توده گرفته تا گروه‌هاي مسلح مبارز التقاطي تا اعضاي نهضت آزادي و موتلفه و حزب ملل اسلامي كه در زندان با هم زندگي كرده‌اند، ديده يا شنيده باشند.اينجانب اين مطالب را براي شما مي‌نويسم و مصرانه مي‌خواهم روي اين قضيه اقدام و به صورتي كه صلاح مي‌دانيد با حضرت آيت‌الله خامنه‌اي مطرح فرماييد و با جديت پيگير شود تا روشن گردد اگر چنين اتفاقي نيفتاده كه ان‌شاءالله هم نيست و بعيد مي‌دانم باشد، اعلام شود، چرا كه در همين جامعه امروز و توسط خود بچه‌هاي بازداشتي در رسانه‌ها و سايت‌ها در حال مطرح شدن است و معلوم نيست آيندگان چه قضاوتي با شاخ و برگ دادن آن خواهند كرد. همچنان كه جمهوري اسلامي و روحانيت مظلوم نيز مسوول آن شناخته خواهند شد. اگر هم خداي ناكرده رخ داده باشد، سريع با عوامل آن در هر جايگاهي برخورد و اعلام شود تا در شرايط فعلي كه بازار شايعات داغ است، فرصت به فرصت‌طلبان داده نشود، همچنان كه لازم است ترتيبي اتخاذ گردد تا اين اقدام از سوي هياتي عاليرتبه صورت گيرد تا افراد مورد بحث جرات بيان حقايق را داشته باشند چرا كه شنيده‌ام تهديد شده‌اند كه اگر مطلبي در اين خصوص بيان نمايند، نابود خواهند شد.جناب آقاي هاشمي اينجانب به خاطر اسلام و در رأس آن امام راحل و اين همه فداكاري‌ها و شهادت‌ها و به قصد قربت الي الله، به‌رغم آنكه در شأن من نيز نمي‌باشد و به رغم همه مشغله‌ها و گرفتاري‌ها و به‌رغم آنكه مي‌دانم به حيثيت اينجانب لطمه خواهد خورد، آماده‌ام مسووليت تحقيق و بررسي جهت تعيين صحت و سقم اين حوادث و اخبار رسيده را بر عهده گيرم و تعهد شرعي مي‌نمايم بدون حب و بغض و با رعايت كمال انصاف به بررسي و ارائه گزارش بپردازم.ا
اما موضوع مطرح شده از اين قرار است:عده‌اي از افراد بازداشت‌شده مطرح نموده‌اند كه برخي افراد با دختران بازداشتي با شدتي تجاوز نموده‌اند كه منجر به ايجاد جراحات و پارگي در سيستم تناسلي آنان گرديده است. از سوي ديگر افرادي به پسرهاي جوان زنداني با حالتي وحشيانه تجاوز كرده‌اند به طوري‌كه برخي دچار افسردگي و مشكلات جدي روحي و جسمي گرديده‌اند و در كنج خانه‌هاي خود خزيده‌اند.ا
با توجه به اهميت مساله انتظار است اين اقدام توسط هياتي بي‌غرض و شفاف از طرف رئيس مجلس خبرگان رهبري مورد بررسي و پيگيري تا حصول نتيجه قرار گيرد. تا درسي براي آيندگان شود و فرصت به اراذل و اوباشي از اين دست ندهد تا آبروي نظام و امام و جمهوري‌اسلامي را بر باد ندهند و خدمات هزار ساله روحانيت را مخدوش نمايند. به عنوان آخرين مطلب نيز يادآور مي‌شوم از اين نامه دو نسخه تهيه گرديده كه يكي مهر و موم شده براي جنابعالي ارسال و ديگري نزد بنده قرار دارد.ا
با آرزوي توفيق مهدي كروبي
7/5/1388

Friday, August 7, 2009

حمله به مراسم چهلم دانشجوی نخبه کرد، کیانوش آسا

جمعه، ۱۶ مرداد، ۱۳۸۸

مراسم چهلم كيانوش آسا، دانشجوی نخبه‌ی كُرد يارسان كه طی وقايع اخير در تهران به شهادت رسيد عصر امروز با حضور بيش از ده هزار تن از شهروندان كرمانشاهی در تالار عباسيه اين شهر برگزار شد. ه
بعد از پايان مراسم جمعيتی بالغ بر 5 هزار نفر از شركت كنندگان از درب تالار در ميدان شهرداری به سوی باغ فردوس كرمانشاه جهت حضور بر سر مزار كيانوش آسا حركت كردند. راهپيمايی مردم با حمل عكس‌هايی از كيانوش آسا و شاخه‌های گل و بدون سر دادن شعار بود اما مأموران انتظامی در ميانه‌ی راه مانع از حركت مردم به سمت باغ فردوس شدند. در نتيجه گروهی از جمعيت متفرق اما گروهی ديگر خود را به سر مزار كيانوش آسا رساندند. مردم با تجمع بر سر مزار اين دانشجوی ‌شهيد با نواختن تنبور به همخوانی سرودهای آئينی اهل حق (يارسان) پرداختند. در پايان مراسم هنگامی كه برادر بزرگ كيانوش جهت تشكر از شركت كنندگان مشغول سخنرانی‌ بود ماموران انتظامی ‌با حمله به وی و ديگر شركت كنندگان باعث ايجاد تشنج در مراسم شده و برای ‌متفرق نمودن مردم معترض از گاز فلفل استفاده نمودند. ه
همچنين بيش از 10 نفر از شركت كنندگان در اين مراسم از جمله چند تن از بستگان كيانوش آسا توسط نيروی انتظامی بازداشت شدند. ه
خبرگزاری ديده بان حقوق بشر كردستان
حمله به مراسم چهلم یک شهید جنبش سبز
مراسم چهلم شهید کیانوش آسا، دانشجوی کرمانشاهی که در جریان اعتراضات پس از انتخابات توسط ماموران دولت کودتا به قتل رسید، عصر روز پنجشنبه در کرمانشاه برگزار شد. این مراسم با آرامی آغاز شد، اما پس از مراسم و در زمان حضور مردم بر سر مزار این شهید، با دخالت پلیس و نیروهای لباس شخصی به خشونت کشیده شد و به دستگیری تعداد قابل توجهی از حاضران انجامید.ه

به گزارش خبرنگار «موج سبز آزادی» از کرمانشاه، مراسم چهلم شهید کیانوش آسا امروز در میان حضور خیل عظیم دوستداران آزادی در کرمانشاه برگزار شد. در این مراسم که جمع زیادی از فعالان آزادیخواه، دانشجویان ، اساتید دانشگاه و شهروندان غیور کرمانشاهی شرکت کرده بودند، مراسم با شکوه خاصی در تالار عباسیه این شهر برگزار شد. ه

گزارش خبرنگار موج سبز آزادی حاکی است، در این مراسم که به طور نمادین و 40 روز پس از خاکسپاری این شهید برگزار شد، برادر شهید آسای بزرگوار با شور و حرارت خاصی متنی از دست نوشته های کیانوش را در مسجد قرائت کرد که با تشویق و تکبیرهای پی در پی حضار مواجه شد. پس از آن یکی از شاعران شهر شعری در مدح آن عزیز قرائت کرد.ه

بر اساس این گزارش، در پایان این مراسم، مردم با راهپیمایی در سکوت و با بالا بردن دستها در حالی که عکسهایی از شهدای سبز را در دست داشتند، از تالار عباسیه به سمت منزل شهید آسا حرکت کردند تا از آنجا به سر مزار او بروند، اما در اواسط مسیر تغییر مسیر دادند و به طور مستقیم به سمت مزار شهدا رفتند. با افزایش جمعیت مردم معترض و عزادار که بالغ بر 2000 تن بود، تراکم نیروهای پلیس بسیار بالا رفت تا جایی که از حرکت مردم ممانعت به عمل آمد. ه
اما با تلاش خانواده آن شهید وسایل نقلیه ای برای بردن مردم به سمت مزار شهدا تهیه شد و ادامه مراسم در سر مزار شهید آسا برگزار شد.ه
در آنجا برادر دیگر کیانوش سخنرانی پر شوری در مدح ایل و تبار برادرش و توانایی های او و ستایش ازمقام شهدای جنبش سبز و بزرگان دیگر آزادی ایران با نام بردن از " حضرت مصدق" انجام داد و در آخر شعری با این مضمون قرائت کرد: ه
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد ؟
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم
چه خواهد ساخت ؟
ولی بسیار مشتاقم
که از خاک گلویم سوتکی سازد .
گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
و او یک ریز و پی در پی ،
دم گرم خوشش را بر گلویم سخت بفشارد ،
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد .
بدین سان بشکند در من ،
سکوت مرگبارم را
این شعر با تشویق شدید حضار و ندای الله اکبر، مرگ بر دیکتاتور و بانگ صلوات حضار ادامه یافت. اما در میانه‌ی این سخنرانی، عده‌ای از لباس شخصی‌ها به برادر کیانوش آسا حمله‌ور شدند که با تلاش اطرافیان در قصد خود ناکام ماندند. اما پس از آن نیروی انتظامی با باتوم و گاز اشک آور به مردم حمله کردند و عده زیادی را با شدیدترین حملات دستگیر کردند.ه
موج سبز آزادی

اعتراف

من اعتراف می‌کنم به قتل، حمل اسلحه
به ارتباط اجنبی، به سازش و مسامحه
من اعتراف می‌کنم به ننگ سرسپردگی
به اغتشاش و مفسده، به شرب خمر و هرزگی
من اعتراف می‌کنم به انقلاب مخملی
به کودتای موسوی علیه بیت رهبری
من اعتراف می‌کنم که خاتمی منافق است
و شیخ هم طبیعتا خرابکار و فاسق است
و اعتراف می‌کنم به صاف بودن زمین
به روز بودن شب و یسار بودن یمین
من اعتراف می‌کنم که جان‌نثار رهبرم
که قتل این همه جوان نبوده کار رهبرم
من اعتراف می‌کنم که شب سفید بود و من
اگر سیاه دیدمش خطای دید بود و من
من اعتراف می‌کنم که اشتباه کرده‌ام
و عمر خویش بی‌جهت چنین تباه کرده‌ام
من اعتراف می‌کنم تعفن لباس من
زکار خویش بوده من خودم خراب کرده‌ام
فقط مرا تمیز کن، مجال یک وضو بده
من اعتراف می‌کنم هوای ‌آب کرده‌ام
من اعتراف می‌کنم نه بطری و نه کابل بود
نه سقف بود و پنکه و نه پیچش طناب بود
من اعتراف می‌کنم که قرص‌ها توهم است
و فرد خائنی چو من نه لایق ترحم است
من اعتراف می‌کنم فقط کمی امان بده
به دوستان گشنه‌ام فقط یه لقمه نان بده
من اعتراف می‌کنم تو رو خدا فقط بزن
چه کار کرده مادرم؟ چه کار کرده پیرزن
من اعتراف می‌کنم فقط نگو به دخترم
در این یکی دوماه من چه آمدست بر سرم

خداحافظ زیبا! - تقدیم به شهدای جنبش سبز

سخنان آقای سازگارا - 16 امرداد 1388

ضبط محموله هجده و نیم میلیارد دلاری ایران توسط ترکیه و سکوت مسئولان ایران! این پول متعلق به کیست؟

به نقل از روزنامه سبز

بعد از 600 میلیارد پوند متعلق به مجتبی خامنه ای در انگلیس حالا محموله 18.5 میلیارد دلاری در ترکیه، مبلغی که معادل بودجه یک دولت است، این پول متعلق به کیست که دولت ایران در برابر ضبط محموله ای به این ارزش سکوت کرده!؟
جمله نخست وزیر ترکیه در فیلم: نمیدانم که چه کسی میدانسته که ما در این وضعیت خراب اقتصادی پول نیاز داریم!( حال به تکرار
رقم و تعجب او خوب بنگرید)پاسخ به این سوال که اسماعیل صفاریان نسب کیست؟ این پولها به کجا می رفت ؟ کابینه کودتا و سرداران میلیاردی به کجا می رفتند؟
همگان نام سردار میلیاردر را خوب بیاد دارید، آقای صادق محصولی وزیر فعلی کشور، با بازداشتگاه اختصاصی منفی ۴ و سرداری که بدلیل مخالفتهای گوناگون نتوانست رای اعتماد مجلس را برای وزارت نفت دریافت کند همانجائی که نفت قاچاق بفروش می رود و دلار زیر زمینی دریافت می گردد این تازه اول کار است.
در سال ۱۳۸۴ طرحی در خصوص فروش نفت قاچاق و دریافت پول سیاه خارج از سیستم بانکی بوسیله خامنه ای مورد تایید قرار گرفت گر چه در سالهای قبل از آن هم این روال ادامه داشت و لی محورهای مختلفی در این راستا فعال بودند تا اینکه با تشکیل ستاد ویژه ای بنام وجوه بیتی و همگام با طرحهای برون مرزی سپاه قدس و پیشنهاد قا سم سلیمانی فرمانده سپاه قدس کل 5خازن خروجی قاچاق نفت و مواد مخدر بوسیله نفوذ قدرت خامنه ای به دست تشکیلات سپاه قدس افتاد و کل ترانزیت مواد مخدر هم به اروپا از زیر مجموعه همین تشکیلات بهره برداری می نمایند.
در زمانهای مختلف افراد خاصی در سر پلهای این روابط گمارده می شدند و گه گاهی هم آنها بوسیله رفتار های گونان حذف می گردیدند تا اینکه پای سردار میلیاردر صادق محصولی در سال ۱۳۸۳ به بخش مدیریت این تشکیلات باز شد و عمده دلیل این امر و گزینش مدیریتی این فرد آشنائی ایشان به زبان آذری و موفقت در مدیریت مالی و شرکت های تحت امرش بود، مرکز اصلی این طرح در تبریز پایه ریزی شده بود و صادق محصولی از عمده افرادی بود که توانسته بود به زیر زمین این تشکیلات راه یابد و همه ایرانیان سقوط هلی کوپتر سپاه پاسداران در مرز ایران و ترکیه و کشته شدن اکثر فرماندهان سپاه را خوب بیاد می آورند که شروع کودتا و حذف رقیبان بود . و همینجا ورود تیم کودتا رقم می خورد که کلیه صبقات تشکیلاتی سپاه را اعم از سازمان اطلاعات سپاه و غیره تسخیر می نمایند دقیقا با برنامه که پایه های برنامه های تیم کودتا را روز به روز مستحکمتر نمود و محمود احمدی نژاد یکی از این کودتاچیان و حمالان این راه است که زمانی در استان اردبیل مسئولیت فرمانداری را بر عهده داشت از همان زمانها با صادق محصولی به جهت دادو ستد های زیر میزی و سوابق زمان جبهه و جنگ به هم گره خوردند و اینجاست که اسماعیل صفاریان نسب که از دوستان مشترک محمود احمدی نژاد و صادق محصولی بوده و در این زمان هنوز عضویت رسمی در سپاه پاسداران را دارد پا به عرصه تجارت و سیاست میگذارد و همزمان با سفر به بیروت و دمشق و همکاری با سردار ملا عباسی فرمانده اسبق سپاه در لبنان پایه های پولشوئی در لبنان را به مرحله عملی تر در می آورند و در این مسیر ده سال گذشته میلیاردها دلار ارز قاچاق را به بیروت انتقال داده اند و با هماهنگی با فردی در سازمان اطلاعات ترکیه بنام میمت با پرداخت رسمی باج سبیل به سازمان اطلاعات ترکیه میت از مسیر ترکیه برای ترانزیت مواد مخدر و دلارهای قاچاق استفاده می نمودند و بهره آن هم به جیب کودتاچیان و بیت خامنه ای واریز می کردند و دلارها را به یورو با ۷۵ درصد قیمت تبدیل می نمودند تا اینکه این مسیر مسیری مطمئن برای این کودتاچیان در آمد و با تفکر اینکه این راه همیشه و دائمی خواهد بود شکی در خیانت طرف ترکیه ای به ذهن آنان راه نداد و در سالهای ۱۳۸۴ الی ۱۳۸۸ به تخمین فعلی سازمانهای اطلاعاتی حداقل ۴۹۰ میلیارد دلار از این مسیر ترانزیت شده است که حداقل ۶۰ درصد آن یعنی ۳۰۰ میلیارد دلار آن به جیب سرداران کودتا و بیت خامنه ای سرازیر شده است این پوالها صرف چه کاری شده جناب رهبر ؟؟؟
حالا با یک حساب سر انگشتی می توانید به نتایج زیر رسید: ۱- حضرت نا مبارک خامنه ای در نماز جمعه فرمودند راه احمدی نژاد به راه من نزدیکتر است ؟ درست فرمودند نه ؟ ۲- خامنه ای اصرار به حذف رقیبان روحانی خود دارد و راه ورود امام زمانش را در انباشته شدن دلارهای قاچاق نفت و ترانزیت مواد مخدر می داند که در ترکیه و سوریه سرمایه گذاری شود همانگونه که تئوریسین آنان سردار حسن عباسی در مصاحبه اش رسما اعلام نموده ؟ ۳- خامنه ای و در راس آنها فرزندش مجتبی حکم و فتوای قطعی قتل و کودتا را صادر می نماید.؟ ۴- سازمان اطلاعات ترکیه میت تصمیم به قطع رابطه و بازداشت دو محموله آخری می گیرد که ۱۸.۵ میلیارد دلار ارزش دارد؟ ۵- چرا آقای میمت تصمیم به عدم همکاری بیشتر گرفت و او واقعا کیست ؟ آیا او هم دست نشانده سازمان موساد اسرائیل بود ؟ آیا موساد اسرائیل است که ریزش برگ درختان لبنان و سوریه و حتی ترکیه را هم محاسبه می نماید از ۵ سال عملیات پولشوئی و ترانزیت مواد مخدر به اروپا بوسیله تیم کودتای بیت رهبری ایران و احمدی نژاد بی اطلاع بوده ؟ اگر نبوده چرا گزارش ننموده آیا سازمانهای اطلاعاتی اروپا منکر عدم بی اطلاعی این موضوع می باشند؟؟؟ قاطعانه می گویم خیر و دلایلی محکم بر این موضوع دارم.............؟؟؟؟فیلم را ببینبد که چگونه رییس جمهور ترکیه از ضبط بیش از هجد و نیم میلیارد دلار پول ایران به نفع کشورش با افتخار سخن می گوید و مسئولین در قبال این سرمایه های به تاراج رفتۀ مردم خفه شده اند.ا
لینک ویدیو در یو تیوب:ا

Thursday, August 6, 2009

توزیع روزنامه های تقلبی در زندانها!ا


این روزها بازار شکنجه و اعتراف گیریهای تصنعی داغ داغ است. مزدوران رژیم کار را به جایی رسانده اند که با جعل لوگوی روزنامه های اصلاح طلب، اقدام به چاپ روزنامه های تقلبی و توزیع آنها در بین زندانیان سیاسی جهت در هم شکستن مقاومت آنها می نمایند. آنها تلاش میکنند که روحیه زندانیان را در هم بشکنند و این در حالیست که ازانجام فجیع ترین شکنجه های فیزیکی نیز دریغ نمی کنند.ا


برای مثال عکسی که آورده شده نسخه جعلی از روزنامه اعتماد است که منتسب به جریان اصلاح طلب است.ا




اصولگرایان دشمن شاد کن و بسیجیان مظلوم بی گناه!ا


روزنامه کیهان در مقاله‌ای در شماره 5 شنبه خود به علی مطهری حمله کرد.
به گزارش تابناك،در این مقاله که انتقاد علی مطهری از اظهارات آیت‌الله جنتی در نمازجمعه اخیر تهران ناشی از عجله وی برای ناسزا گفتن به ارکان نظام تعبیر شده، آمده است:هرچند آقای علی مطهری دارای سوابق ارزشمند اصولگرایانه است اما متأسفانه باید گفت: ایشان طی ماه‌های گذشته بنابه دلایلی که ضعف بینش سیاسی خوشبینانه‌ترین تلقی در این باره است به وادی اظهارنظرهای دشمن شادکن و استدلال‌های سخیف افتاده‌اند.ا
در بخش دیگری از این نوشته آمده است:سؤالی ساده از آقای مطهری می‌کنم: آیا شنیده‌اید که در حوادث اخیر فقط در تهران 9 بسیجی مظلومانه و گمنام به شهادت رسیده‌اند و تعداد بسیار بیشتری به سختی مجروح شده‌اند و حال برخی از آنها بسیار وخیم است؟ من می‌دانم که بی.بی.سی فارسی و بوق‌های تبلیغاتی دیگر برای این بسیجیان صبح تا شام مرثیه نمی‌خوانند، و روزنامه اعتماد ملی هم از امثال آقای مطهری در تحلیل جان‌باختن آنها مقالات فاضلانه نمی‌خواهد.ا

جشن نیمه شعبان، عزاداری ایرانیان غیور

گزارش خوانندگان از وضعیت تهران پنج شنبه شب

تهران ساعت 20:30 دقيقه جشن نيمه شعبان امسال در حالي برگزار شد كه سايه امنيتي شديدي بر آن حاكم بود.در ميدان انقلاب در حالي كه بسيجي ها و حزب الهي ها اقدام به چراغاني و راه انداحتن ايستگاه هاي توزيع شربت و گذاشتن سرود كرده بود جوانان در ضلع شمال غربي ميدان جمع شدند و شروع به سر دادن شعار عزا عزاست امروز روز عزاست امروز ايراني با غيرت صاحب عزاست امروز و خون ندا خشك نشده حكومت آروم نشده كردند كه با حمله ماموران ضد شورش و بسيجي ها مواجه شدند و ماموران با باتوم به تمام افراد حاضر در ميدان انقلاب و خيابان هاي اطراف حمله كرده و افرادي هم كه براي جشن آمده بودند حتي كودكان و افراد سالخورده را نيز مورد ضرب و شتم قرار دادند.همچنين درگيري هاي پراكنده اي هم در ميدان هاي وليعصر و ونك گزارش ميشود.ا
نقل از: ایران پرس نیوز

طاقت بیار رفیق،خورشید پشت ماست...ه

کشتارگاه انسانی در کهریزک

بازداشتگاه غیر استاندارد
حدود یک هفته پیش خامنه ای دستور تعطیل یک بازداشتگاه غیر استاندارد را صادر کرد. طرفداران وی این دستور ملوکانه را بر فرق ملت کوبیدند که رافت اسلامی "جانشین امام زمان" (؟؟؟) و رهبر فرضانه شامل حال شماری از منافقین (!) شده و دستور به تعطیلی یک بازداشتگاه غیر استاندارد داده اند. این افراد اظهار می کردند که رهبر فرضانه اجازه نمیدهند به زندانیان بد بگذرد (!) آقای خاتمی پس از این بحثها اعلام کردند که تصور می کنید بازداشتگاه غیر استاندارد بوده یعنی مثلا دستشوییهایش تمیز نبوده؟! نخیر، جنایت رخ می داده!ا مقامات نیروی انتظامی وعده داده اند که خاطیان بازداشتگاه کهریزک از سمت خود برکنار و تنبیه می شوند ولی با سابقه ای که از دست اندرکاران رژیم در دست است بطور قطع آنها را در پستهای حساس تر به کار خواهند گمارد که کارشان را در کمال صحت و بطور عالی انجام داده اند، چرا که دستوری جز اعمالی که انجام داده اند نداشته اند.ا
آمارها تایید می کنند که حدود 15 الی 20 نفر در بازداشتگاه کهریزک زیر شکنجه به شهادت رسیده اند از جمله محمد کامرانی و محسن روح الامینی.ا
ظرف یک هفته افرادی که از بازداشتگاه کهریزک آزاد شده بودند گزارشهای هولناکی را منتشر کردند که قسمتی از آنرا در زیر میخوانید، این گزارش از سایت ایران پرس نیوز نقل شده است.ا
اسامی شکنجه گران زندان کهریزک از جمله رادان جنایتکار
اسامی شماری از شکنجه گرانی که تا کنون تعدادی از جوانان ایرانی را زیر شکنجه های وحشیانه در زندان کهریزک به قتل رسانده اند: احمدرضا رادان (جانشین فرمانده نیروی انتظامی)،عامریان (عامری) معاون رادان، کشمیری (از دستیاران رادان)،حقی فرمانده گارد ، کومیجانی رئیس بازداشتگاه کهریزک، سروان پاسدار زندی معاون اردوگاه کهریزک ، پاسدار سید موسوی، افسر پاسدار سید حسینی افسر نگهبان زندان کهریزک و هشت نفر از افراد گارد که با نقاب زندانیان را مورد شکنجه قرار می دادند.****ا
فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران
در پی تحقیقات بعمل آمده اسامی و مشخصات افرادی که در اردوگاه مرگ کهریزک به شکنجه زندانیان پرداخته و شماری از آنان را با ضرب و شتم و شکنجه به قتل رساندند، اعلام می شود.ا
براساس گزارشهای بدست آمده، در اردوگاه مرگ کهریزک یک سولۀ مستطیلی شکل ایجاد شده بود و این سوله را قفس بندی کرده بودند، مساحت هر قفس در حدود 30 متر مربع می باشد. در هر کدام از این قفسها بین 40 الی 60 نفر جا داده می شد که زندانیان تقریبا فقط قادر به ایستادن باشند. در این سوله در حدود 200 نفر از دستگیر شدگان قیام مردم ایران و تعدادی از زندانیان عادی نگهداری می شدند.دستگیر شدگان به محض ورود به این زندان تحت شکنجه قرار می گرفتند. شکنجه و زدن ضرباتی که معمولان سر و صورت زندانی و نقاط حساس بدن او را هدف قرار می دادند . شکنجه گران با استفاده از ابزارهای شکنجه مانند باتون، لوله های فلزی،نبشی وشلاق شکنجه می کردند و بیشتر به سر زندانی می کوبیدند .شکنجه گران در مواردی بر روی زندانیان آب گرم می ریختند که یکی از موارد شکنجه روتینی آنها است. آنها همچنین حکم مرگ افراد را داشتند و خود می توانستند تصمیم بگیرند و به اجرا در بیاورند البته مرگ در زیر شکنجه های سبعانه و قرون وسطائی صورت می گرفت و مرگ اکثر جان باختگان بصورت تصادفی نبوده بلکه با طرح،تشخیص و تصمیم قبلی صورت می گرفت.در زیر شکنجه های طاقت فرسا و غیر انسانی که بطور سیستماتیک و علیه تمامی زندانیان صورت می می گرفت.آنها قربانیان خود را انتخاب می کردند و در زیر شکنجه به قتل می رساندند. بنابه گفتۀ شاهدین تقریبا در هر 24 ساعت 2 ال 3 نفر را به قتل می رساندند که در مجموع کسانی که به قتل رسانده شدند در حدود 15 الی 20 نفر می باشند پیکر آنها را لای پتو می پیچاندند و در وانتی قرار می دادند و به سردخانه کهریزک تحویل می دادند.از جمله جوانانی که در زیر شکنجه به قتل رسیدن می توان نام محسن روح الامینی و محمد کامرانی را نام برد. محسن روح الامینی توسط فردی بنام سروان پاسدار زندی معاون اردوگاه مرگ کهریزک پس از شکنجه های زیاد با یک وسیله فلزی به سر شهید راه آزادی مردم ایران محسن روح الامینی می کوبد و در حالی که خون از سر او جاری بود بدستور وی توسط شکنجه گرانی به نامهای سید موسوی و سید حسینی از پا آویزان می شود و مدتها بدین صورت قرار داده می شود که همچنان خون از سر او جاری بود تا زمانی که او جان باخت. محسن روح الامینی با هدف به قتل رساندن شکنجه می شد. با شیوه مشابه محمد کامرانی را به شهادت رساندند.ا
چندن نفر از کسانی که شاهد قتل و شکنجه بودند حاضرند در هر دادگاه بین المللی و هیئت تحقیق بین المللی علیرغم خطر جانی مشاهدات خود را بیان کنند با دلیل و مدارک قابل استناد. آنها همچنین در صورت لزوم می توانند به خانواده های قربانیان به عنوان شهود در هر دادگاه مسقل شرکت کنند به شرط تامین جانی انها . ا
کسانی که در شکنجه و قتل جوانان قیام مردم ایران مسقیما نقش داشتند و تا به حال منجر به مرگ تعداد زیادی از جوانان شده است.احمدرضا رادان ،عامریان (عامری) معاون رادان ،کشمیری (از دستیاران رادان)،حقی فرمانده گارد ،کومیجانی رئیس بازداشتگاه کهریزک،سروان پاسدار زندی معاون اردوگاه کهریزک ،پاسدار سید موسوی قاتلین ( محسن روح الامین)، افسر پاسدار سید حسینی افسر نگهبان زندان کهریزک و 8 نفر از افراد گارد که با نقاب زندانیان را مورد شکنجه قرار می دادند.احمد رضا رادان به اتفاق تعدادی از همدستانش مانند کشمیری، عامریان(عامری) و حقی با هلی کوپتر چند روز درهفته به کهریزک می آیند و زندانیان را خود مورد شکنجه های وحشیانه و تحقیر قرار می دهد.احمد رضا رادان خطاب به زندانیان گفت :در دنیا اول اینجا است زندانی که زندانی را آدام می کنیم بعد ابوغریب و گوانتاناموه علی خامنه ای ولی فقیه روز سه شنبه 6 مرداد ماه دستور بسته شدن بازداشتگاه کهریزک را صادر کرد زیرا، بگفته وی در آنجا معیارهای لازم برای حفظ حقوق بازداشت شدگان وجود ندارد. این در حالی است که در این اردوگاه مرگ دهها نفر به قتل رسیدند و صدها نفر در اثر شکنجه دچار صدماتی شدند و تا پایان حیاتشان اثرات جسمی و روحی آنرا با خود دارند.علی خامنه ای که افراد فوق مجری فرامین وی بوده از ترس به محاکمه کشاندن آنها و افشای نقش خود اقدام به بستن شتاب زده و از بین بردن آثار جرم نمود و افراد فوق را برای ادامۀ جنایت علیه بشریت به شکنجه گاههای دیگر منتقل کرده است.ا

فعالین حقوق بشر و دمرکراسی در ایران،جنایت های قرون وسطائی که در اردوگاه مرگ کهریزک توسط بالاترین مقامات انتظامی که مجریان دستورات علی خامنه ای ولی فقیه هستند را به عنوان جنایت علیه بشریت محکوم می کند و از دبیر کل و کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل خواستار ارسال هیئت تحقیق برای بررسی جنایتهای که در این بازداشتگاه و سایر بازداشتگاهها صورت می گیرد می باشد و تحت پیگرد بین المللی قرار دادن آمرین و عملین آن است.ا

ا15 مرداد 1388 برابر با 6 اگوست 2009
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:ا
دفتر دبیرکل سازمان ملل
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر

اتحادیه اروپا: به احمدی نژاد تبریک نخواهیم گفت

یک سخنگوی اتحادیه اروپا اعلام کرد این اتحادیه به محمود احمدی نژاد به خاطر پیروزی در انتخابات "بحث برانگیز" اخیر تبریک نگفته است و قصد انجام چنین کاری را نیز ندارد.ا
این مسئله در حالی از سوی آمکادئو آلتافاج تاردیو، سخنگوی اتحادیه اروپا در گفتگو با خبرنگاران در بروکسل اعلام شد که ارسال پیام تبریک از سوی اتحادیه اروپا به رهبران تازه انتخاب شده، مرسوم بوده و همواره انجام شده است. اما برخورد شدید از سوی نیروهای امنیتی ایران با معترضان به نتیجه انتخابات که به گفته مقام های ایرانی بیش از 26 کشته بر جای گذاشته و به دستگیری با صدها نفر دیگر منجر شد، باعث اتخاذ موضع اخیر اتحادیه اروپا گردید. محمود احمدی نژاد در مراسم تحلیف خود، تبریگ نگفتن کشورهای مختلف را معادل "بی احترامی به رای و اداره ملت ها" دانست و گفت "کسی منتظر تبریک شما نیست و ملت ایران نه برای اخم ها و تشرهای شما ارزشی قائل است و نه برای تبریک های شما ارزشی قائل خواهد بود."ا
اظهارات سخنگوی اتحادیه اروپا کمتر از یک روز پس از آن منتشر شد که کارل بیلت، وزیر خارجه سوئد که کشورش ریاست ادواری اتحادیه اروپا را در اختیار دارد در وبلاگ شخصی خود خشونت های رخ داده علیه معترضان به نتایج انتخابات در ایران را "به صراحت محکوم کرد."ا
اظهارنظر سخنگوی اتحادیه اروپا با وجود آن انجام شده که برخی سفرای کشورهای عضو اتحادیه اروپا از جمله فرانسه، بریتانیا، و سوئد در مراسم تحلیف محمود احمدی نژاد حضور داشتند اما نماینده ای از سوی کمیسیون اتحادیه اروپا در این مراسم حاضر نبود.ا
آقای بلیت در اشاره به حضور سفرای برخی کشورها در مراسم تحلیف نوشت: "سفرای ما، همانطور که مرسوم است نظاره گر مراسم تحلیف بودند. دیپلمات های حاضر در یک کشور همیشه پیام آوران بهتری از آنها که در آن کشور نیستند بوده اند."ا
وزیر خارجه سوئد نوشت روابط با تهران قطع نشده زیرا اتحادیه اروپا همچنان از مذاکره درباره برنامه هسته ای ایران استقبال می کند.ا
موضع اتحادیه اروپا در تبریک نگفتن به محمود احمدی نژاد، موضعی همگام با آمریکا محسوب می شود. بریتانیا و فرانسه هم حاضر به ارسال پیام تبریک جداگانه ای برای محمود احمدی نژاد نشدند و دفتر وزارت خارجه بریتانیا هم از "لزوم بکارگیری دیپلماسی سرسختانه" در مقابل ایران سخن به میان آورده است.ا
اظهارات سخنگوی اتحادیه اروپا پس از آن مطرح شد که این اتحادیه در بیانیه ای اقدام اخیر ایران در اعدام دستجمعی 24 نفر را محکوم کرد. ریاست اتحادیه اروپا در این بیانیه اعلام کرد این اتحادیه "از استفاده گسترده از مجازات اعدام در ایران، شامل اعدام های دستجمعی مکرر در طی یک ماه گذشته نگران است." 24 نفری که مورد اشاره اتحادیه اروپا قرار گرفتند، روز چهارشنبه پنج اوت (14 مرداد) در زندان رجایی شهر کرج به جرم قاچاق مواد مخدر اعدام شدند.ا
اتحادیه اروپا یک ماه قبل، در روز ششم ژوئیه نیز ایران را به دلیل انجام مجموعه ای از اعدام ها که آخرین آن در روزهای اخیر انجام شد، محکوم کرد. محکومیت روز ششم ژوئیه به دلیل اعدام دستجمعی 20 نفر با اتهام مشابه و در همان زندان ابراز شد. اتحادیه اروپا در بیانیه اخیر خود بار دیگر از ایران خواسته "بطور کامل مجازات مرگ را منسوخ نمایند و تا پیش از آن نیز انجام اعدام‌ها را به تعویق بیندازند."ا
پس از صدور بیانیه ششم ژوئیه تا کنون، 15 نفر از کسانی که ایران مدعی است از اعضاء گروه جندالله بوده اند و همچنین حداقل 3 فرد دیگر به جرم قاچاق مواد مخدر اعدام شده اند.ا
به این ترتیب به نظر می رسد با احتساب 24 نفر اعدام شده در روز پنج اوت، شمار اعدام شدگان در ایران در سال جاری میلادی از مرز 203 نفر فراتر می رود.ا
منبع: بی بی سی فارسی

بیانیه آیت اله صانعی درپی برگزاری دادگاههای نمایشی پس از انتخابات88

باسمه تعالي
«وَلاَ تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمْ النَّارُ وَمَا لَكُم مِن دُونِ اللهِ مِنْ أَوْلِياءَ ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ» (113/هود)ا

تاريخ انقلاب اسلامي پس از رفراندم قانون اساسي، حضوري باشکوهتر و با عظمت تر از انتخابات 22 خرداد را به ياد ندارد. روزها و شبهايي را به ياد داريم که پسران و دختران، مادران و پدران و حتي آنهايي که نمي توانستند در انتخابات مشارکت کنند ، چنان شور و شعفي را به پا ساخته بودند و چنان از آرمانهاي بزرگ معمار و بنيانگذار فقيد جمهوري اسلامي حضرت امام خميني (سلام الله عليه) به بزرگي و خوبي ياد مي کردند که انسان از آن همه عظمت ، وحدت و يکپارچگي به وجد مي آمد.آري، همه به نام دين و به نام آزادي برخاسته از اصول تشيع و براي پاسداري از آرمانها و ارزشهاي شهيدان بخون خفته آمده بودند تا بار ديگر آن هم پس از سي سال به دنيا نشان دهند که آزادي موهبتي است خدادادي و هيچ کس نمي تواند مانع و سلب کننده آن از درياي انسانها باشد.
اما چه شد؟ به ناگهان فرزندان انقلاب به گوشه هاي زندان افتادند. جوانان عزيز طعم تلخ باتوم و گاز اشک آور را تجربه کردند و به ناگاه مجروحان و شهدايي بر جاي ماند. اين همه تنها به خاطر اين بود که مشروعيت انتخابات مورد پرسش واقع شده بود. و آيا سزاوار بود که پاسخ انتقاد و اعتراض آنها را چنين بدهيم و ناخواسته ايجاد بحران نماييم و تمام آن اعتراضها را به دول خارجي نسبت داده و بي محابا از سرنوشت محتوم تمام مستبدان و ظالمان ، آنها را وابسته به دنياي غرب بپنداريم؟ ظلم و تعدي تا آنجا پيش رفت که شاهد دادگاه کساني شديم که خود در تمام حوادث پس از انقلاب و دوشادوش تمام مسوولان حضوري فعال و چشمگير داشتند. دادگاهي که هويت و چگونگي آن از پيش مشخص بود،تا جايي که شاهديم نه تنها به مردم، بلکه به نخبگان آنان و کساني که عمر و جواني خويش را وقف خدمت به اسلام، انقلاب و جمهوري اسلامي نموده اند، نيز رحم نکردند و آنها را با انواع فشارهاي روحي و رواني و نگه داشتن طولاني مدت در سلول هاي انفرادي و قطع ارتباط با خارج از سلول و بي خبر نگه داشتن از همه مسائل روبرو ساختند و مهمتر از همه، خانواده هاي بي گناه آنها را از سرنوشت عزيزانشان بي خبر گذاشتند.
با توجه به آيه شريفه قرآن که به طور صريح و روشن هرگونه اعتنا به ستمکاران و ظالمان و اعتماد بر آنان را به خاطر جهاتي از جمله افزايش جرأت ظالمان و سرکوبگران آزادي هاي خداداي، گناهي خطرناک دانسته و با عنايت به کتاب و سنت و عقل، بر خود لازم مي دانم که يک وظيفه شرعي و حکم الهي را در شرائط امروز و مخصوصاً در رابطه با جلسه دادگاه حدود يک صد نفر از متهمان تذکر دهم. دادگاهي که اگر نگوييم در نظام قضايي جهان کم سابقه است، حد اقل در قضاي اسلامي بي سابقه و بدعتي نو به شمار مي آيد و قطعاً با گناهاني همراه مي باشد.
اما آن نکته اي که بايد به آن توجه کرد، صحت اين اعترافات نيست ، مسئله اي که بي ارزش بودن آن برهمگان روشن است، آن هم تنها به اين دليل که در زندان گرفته شده و حسب فرموده امير المؤمنين (عليه السلام) اقرار در زندان و حبس اعتبار نداشته و ندارد، و نه از آن جهت که عمده اعترافات گرفته شده، اقرار در حق ديگران است، که نه تنها بي ارزش، بلکه افترا و تهمت، معصيت کبيره و بر خلاف همه قوانين، حقوق و کرامت انسان هاست و همه کساني که به نحوي در نشر اين گونه اعتراف ها دخيل بوده اند، در گناه آن ها شريک و سهيم مي باشند و همه آن ها مستوجب عذاب افترا و تضييع آبروي مردم هستند، موضوعي که در اسلام از جان انسانها بالاتر است و خواه ناخواه در زماني نه چندان دور، قبل از جزاي آخرت، کيفر و جزاي عمل خائنانه خود را در اين دنيا ودر محکمه اي صالح و عادلانه خواهند ديد.
لکن نکته مهمي که بايد مورد توجه قرار گيرد، عبارت از بي اعتنايي به اين اعتراف گيري ها و عدم ترتيب اثر به آن هاست که ترتيب اثر دادن به آن ها هر چند بسيار ناچيز باشد، اعتماد و اعتنا به ظالمين به حقوق ملت و کرامت انسان ها بوده و مخالفتي روشن و آشکار با قرآن و وحي و حکم الهي مي باشد.
درخاتمه همگان بايد از خداوند توانا بخواهند تا استقامت همراه با مسالمت در راه احقاق حق و حاکميت بر سرنوشت خويش را به ما ارزاني دارد و از او متضرعانه بخواهيم که به برکت ايام با برکت شعبانيه و مولود منجي عالم بشريت، به ملت ما صبر و نصر و جزاي خير عنايت فرمايد.
يوسف صانعي14/مرداد/1388

بیانیه زهرا اشراقی نوه امام خمینی راجع به وضعیت موجود در کشور

زهرا اشراقی: شرایط فعلی باعث شرمندگی بنده به عنوان نوه ایشان شده است
نوه امام (ره) عدم شناسایی برخی از دستگیر شدگان در راهپیمایی‌های خیابانی را از مهمترین دغدغه‌ها دانست و از مسئولان قضایی و امنیتی کشور خواست افرادی را که در بازداشتگاها نگه داری می شوند را شناسایی کرده و نگرانی خانوادها را رفع کنند.

به گزارش سحام نیوز زهرا اشراقی، نوه بنیانگذار انقلاب اسلامی در گفتگو با خبرنگار ما گفت: به عنوان عضوی از خانواده امام (ره) شرمنده فعالان سیاسی و یاران همیشگی امام (ره) و خط مشی ایشان هستم که امروز در مسند اتهام براندازی نظام قرار گرفته‌‌اند.
زهرا اشراقی با اشاره به قضاوت افکار عمومی اظهار داشت: خوشبختانه همه اقشار مردم بر آنچه به فعالان سیاسی و مبارزین انقلاب گذشته واقف هستند. وی تصریح کرد: دادگاه مذکور نمایشی است که روز به روز اعتماد مردم را به حکومت کاهش داده و سلب می‌کند.
اشراقی تصریح کرد: اکثر زندانیان سیاسی که امروز در دادگاه محاکمه می‌شوند از یاران نزدیک و وفاداران و پشتوانه‌های امام در پیروزی انقلاب اسلامی بودند که همین امر موجب شد شرمندگی بنده به عنوان نوه ایشان شده است.
این فعال سیاسی با بیان اینکه به گفته امام (ره) نظام و ابسته به فرد نیست، اظهار داشت: افرادی که خود از پایه گذاران و مبارزان انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران بوده‌اند، امروز به خود نظام خیانت نمی‌کنند.
نوه امام (ره) عدم شناسایی برخی از دستگیر شدگان در راهپیمایی‌های خیابانی را از مهمترین دغدغه‌ها دانست و از مسئولان قضایی و امنیتی کشور خواست افرادی را که در بازداشتگاها نگه داری می شوند را شناسایی کرده و نگرانی خانوادها را رفع کنند.
این فعال سیاسی همچنین خطاب به رئیس قوه قضاییه گفت: سلب مسئولیت بزرگترین اشتباه است، ارزنده است در روزهای آخر فعالیت خود در این سمت به میدان آمده و با به اتمام رساندن پرونده دستگیر شدگان حوادث اخیر، با خرسندی از سمت خود خداحافظی کنید. نوه امام (ره) برگزاری چنین دادگاهی را در تاریخ انقلاب بی‌سابقه دانست و از فرزندان شهیدانی همچون شهید مطهری و بهشتی که امروز خود دارای جایگاه اجتماعی در بین مردم و مسئولان هستند، خواست فعالیت خود را بیشتر کنند و از موقعیت فعلی در جهت بهتر شدن فضای کنونی کشور استفاده کنند.

Wednesday, August 5, 2009

جشن با شکوه مراسم تحلیف ریاست جمهوری (؟؟؟)ا

گزارش از حامد
جشن باشکوه و میلیونی طرفداران احمدی نژاد همزمان با مراسم تحلیف وی در اطراف مجلس باعث نشد تا ایشان مجبور شود با هلیکوپترهای میل روسی که از شب قبل در فرودگاه قلعه مرغی مستقر شدند به بهارستان رفت و آمد کند و خود با پای پیاده مثل رفتن اوباما به کاخ سفید در خیابان حرکت کرد.از ساعت 7 صبح تمام خیابان های منتهی به میدان بهارستان گل و شیرینی توزیع می شد و هر 5 قدم یک بسیجی و لباس شخصی دیده نمی شد.
ایستگاه مترو بهارستان و ملت کاملا باز بود و در مقابل ایستگاه مترو میدان شهدا یک گروهان بسیجی مستقر نبود. خیابان 17 شهریور (شهباز) حتی یک مامور بسیجی دیده نشد و در مقابل بانک ملی و ساختمان شهرداری در خیابان مجاهدین اسلام با چوب و چماق هیچ کس به صف نبود. جلوی ایستگاه متروی شهدا جوان جویای نام بسیجی با باتوم به زانوی آن دختر جوان نزد. ساعت 8 صبح جلوی پمپ بنزین میدان شهدا بین لباس شخصی ها بسیجی ها ماسک سبز رنگ تقسیم نشد.ترافیک زیاد میدان شهدا که نزدیکترین میدان به بهارستان است سبب تصادف ماشین اداره برق نشد. جلوی مجلس روبروی دفتر روزنامه جمهوری اسلامی پاتوق چندین گردان مامور بسیجی نبود. در کوچه های اطراف میدان بهارستان و پل چوبی و خیابان زرین نعل بسیجی ها به مردم و رهگذران حمله نکردند. لابه لای بسیجی ها چندین نفر از عمله و بناهایی که هر روز در میدان بهارستان و شهدا می نشینند دیده نشد. چندین نفر از معترضین دستگیر نشدند و همه چی به خوبی تمام شد

لیست شهدا و بازداشت شدگان جنبش سبز

لیست نسبتا کاملی از شهدا و دستگیر شدگان جنبش سبز را با مشخصات کامل و بعضا عکس میتوانید در این صفحه ببینید. لطفا اطلاع رسانی کنید: ه

گزارش تجمعات اطراف مجلس در روز 14 مرداد، مراسم تحلیف

گزارش توسط خبرنگار خیابانی
سلام دوستان
امروز ساعت 10 موفق شدم برسم بهارستان ،
مترو در ایستگاه ملت و بهارستان توقف نداشت ، دروازه شمیران پیاده شدم رفتم سمت مجلس،از درب مترو که بیرون اومدم فقط بسیجی بود و چوب و چماق مثل اینکه پیش از رسیدن من درگیری شده بود یه خانم میانسالی میگفت دوستش رو گرفتن و به زور بردن ،تو درگیری اشک اور هم زدن مردم کم نبودن خیلی زیاد بودن ولی همه فقط راه میرفتن.بعضی جاها هم مردم چند تا چند تا کنار هم نشسته بودن تو راهروی ساختمان یا گنار خیابان بیشتر جلوی مجلس. جلوی درب مسجد مطهری هم عین مور و ملخ بسیجی ریخته بودن. گارد ویژه بیشتر از میدون بهارستان به بعد ایستاده بود و زیاد هم بودن
خواستم دوباره برگردم سمت مجلس که دیدم مردم دارن میان پایین
فرمانده بسیجی ها از بین مردم گلچین میکردن "آقا شما بیا .خانم بیا"ه
نمیدونم بالا چه خبر شد یه دفعه مردم و گارد و بسیجی همه اومدن به سمت پایین
الان هم از بازار خبر رسید که ،تو بازار شلوغ شده دارن شعار میدن بازاری ها هم دارن تعطیل میکنن میگفت
معلوم نیست احتمالا فردا هم تعطیل باشیم

بدون شرح!ا (تصویری از مراسم تنفیذ احمدی نژاد)ا

بدون شرح!ا

شجاعت زنان در جنبش سبز مثال زدنیست

تجمعات اعتراض آمیز 12 مرداد - تهران
حوالی پارك ساعی ماموران جوانی را دنبال كرده او را بی رحمانه وخشن به زیر ضربات باتوم ومشت ولگد می گیرند تی شرت او پاره پاره شده و از تنش به كف خیابان می افتد بالا تنه كبودش مورد اصابت قرار می گیرد جمعیت فریاد می زند نزنید ولش كنید. چند زن خود را به خیابان و زیر و دست وپای مامورین می اندازند زنی میانسال كه دهان بندی بر صورت دارد دست در گردن پسر انداخته و سعی در كشاندن او به پیاده رو و رها کردن او از دست گاردی ها دارد. یكی از ماموران درشت هیكل چنگ بر گردن زن انداخته او را بلند كرده و به داخل جوی آب پرت می كند.

زنی جوان دیگری مضطرب و گریان و با فریادهای جگر خراش به كمك او شتافته و خود را به سرو گردن مامور معترض آویزان می كند. زنان و مردان دیگر به هم می گویند برویم كمك مادرش نگذاریم پسر را ببرند. در همین حین جوان برهنه را مامورین به سمت شمال خیابان می كشانند و او را به ترك یكی از موتورسیكلت ها سوار می كنند و دستانش را از پشت دست بند پلاستیكی می زنند. بلافاصله ماموری لباس شخصی به پشت موتور می پرد و پشت پسر می نشیند كه مانع رهایی اش از سوی زنان شود موتور سیكلت به سمت شمال خیابان حركت می كند. زنان و چند مرد فرمانده نیروها را در پیاده رو محاصره می كنند بین او و نیروهایش جدایی می افتد بقیه نیروها حركتشان را كند می كنند كه فرمانده شان به آن ها ملحق شود چندین زن كه از سمت شمال به جنوب می آیند و از دور نظاره گر فریاد های خشم آگین زنان اند به همراه مادر پسر و چند زن دیگر به وسط خیابان دویده و راه حركت را بر موتور سیكلت ها می بندند. چهره وحشت زده جوان برهنه بر روی موتورسیلكت كه نگاهش غمگین و هراسان به سمت جمعیت حاضر در پیاده روی شرقی است رقت انگیز و متاثر كننده است زنی میان سال مردم را تشویق می كند بجنبید آزادش كنید و الا فردا باید جسدش را از سردخانه تحویل بگیریم!

زنان و مردی میان سال خطاب به فرمانده شان می گوید باید آزادش كنید باید آزادش كنید. نمی گذاریم او را ببرید مگر چه كرده؟ در پیاده رو راه پیمایی كرده به چه حقی می زنیدش؟ با فشارهای همه سویه ومتحد مردم و جمع شدن عده ای بیشتری از زنان و جیغ و فریادهای آنان فرمانده سست می شود حتی زنی كه مصر است به هر قیمتی مانع بازداشت جوان بی گناه شود پاهای فرمانده را گرفته و خودش زانو بر زمین زده و جیغ می كشد كه محال است بذارم از این جا بری. باید آزادش كنی.
این صحنه مقاومت شكوه مند و انسانی و همدردی بی نظیر انسان ها نسبت به هم اشك شوق در چشم برخی نشاند بالاخره جوان آزاد شد و دستش در دستان زنان، مادران به پیاده رو آورده شد .
جمعیت یك صدا دست زدند و هورا كشیدند چند زن به سمت مادرش رفته و او را غرق بوسه كردند او خیس عرق و خسته از پیكاری نیم ساعته آرام بر سكوی دیواره پارك ساعی نشست و وقتی تعریف و تمجید تشویق آمیز مردم را كه دورش جمع شده و از فداكاری مادرانه اش می گویند، فروتنانه می گوید : من مادرش نیستم!ا

درود بر توای شیرزن پارسی

نامم مارال است. از تهران تماس میگیرم. من یک زن 66 ساله هستم. ما یک گروه 3 نفره هستیم که با هم ارتباط داریم و بیرون میرویم و خودمان رهبر خودمان هستیم. من از همه کوچکترم. 66 سال دارم. بعدی 70 و دیگری 73 ساله است که میجنگیم پابپای جوانها. شما نمیبینید چه خبر است. شما فقط در فیلمها میبینید که یکی تیر خورده و می افتد و بعد هم که فیلمبرداری تمام میشود بلند میشود و قاه قاه میخندد برای اشتباهی که شاید در فیلم کرده باشد. ولی اینبار وقتی تیر میخورد بلند نمیشود چون این فیلم نیست ولی روحش میخندد. درست مثل یک فیلم جنگیست ولی جنگ واقعی روح و جسم است، جنگ آزادیست، جنگ فرار از یک زندان بزرگ بنام ایرانست. انسانها یا مرگ واقعی میخواهند یا زندگی واقعی. دیگر ترسها ریخته اند. دیگر کسی از چیزی نمیترسد. مردم دست در دست هم هستند در خیابانها برای بدست آوردن زندگی، نفس کشیدن واقعی و بیرون آمدن از این زندان بزرگ. وقتی که پول مردم را گرفتند و خرج ترور و حماس و حزب الله و غیره کردند، روح و روحیه و اخلاق و ایمان و شرف و حیثیت وناموس همه را گرفتند، آنقدر گرفتند که همه بجوش آمدند. دیگر نمیترسند، چون چیزی ندارند که از دست بدهند. بخدا قسم، قسم به خدای خودم، البته که خدای خودم، چیزهایی دیدم که مطمئن هستم که تا مردم حقشان را نگیرند و در و دروازه این زندان بزرگ باز نشود ول نخواهند کرد. حق گرفتنیست، دادنی نیست. کجا هستند آن پدران و مادرانی که دو دستی زندگی و شرف و ناموس و هستی و وجودشان را بدست یک عده نامرد دادند. حالا بلند شوید. بخاطر بچه هایتان، حق آنان را پس بگیرید. شرف را به ایران برگردانید. شما نمیدانید با مردم چه میکنند. شما فقط فیلم سینمایی تماشا میکنید. فیلم تراژدی، فیلم وحشت، فیلمی که تمام آرتیستهای آن 30 سال تحریم دیدند، دکترا گرفتند. این فیلم واقعی را بازی میکنند و تِم خودشان را مینویسند، با تمام وجودشان. این فیلم حق است. فیلم سند حق است.
حالا اینها را گفتم، بگذارید از خوبیهای این چند روزه بگم. شما نمیدانید قبل از این برنامه درین چند سال مردم چقدر عصبانی و زودرنج و غیر عادی شده بودند. همه در حالت اینکه در یک سفر خسته کننده کاری باشند زندگی میکردند. ولی دیگر مسافرت دارد تمام میشود و میخواهند به خانه هایشان برگردند، چون دیگر این هتل خیلی کثیف و بدبو شده، دیگر ماموریت تمام شده. حالا فقط پول هتل را پرداخت میکنند. اصلا بابت پول دادن و بهاء دادن ناراضی نیستند، میخواهند بروند خانه هایشان. ناراضی ازین بها دادن نیستند. میروند و از صفر شروع میکنند. بخدا نمیتوانید باور کنید که در خیابانها، مغازه ها و گذرها مردم چقدر متفاوت شده اند. قیافه ها و چشمان خندان، دیگر دماغها بالا نیست و فخر فروشی نیست. با دو انگشت هفتِ پیروزی از کنار هم رد میشوند. ماشینها که از کنار هم رد میشوند، با انگشت پیروزی رد میشوند و جواب میگیرند از همه. دیگر در صف های نان و تره بار و غیره دعوا نمیشود. عبوسی ها از چهره ها رخت میبندد. در حالی که باتوم میخورند گویی که نوازش میشوند و زمین میخورند و دوباره بلند میشوند تا به راهشان ادامه دهند. حالا من یکی از آنها هستم. درست در سن 66 سالگی در اثر زدن باتوم به من بزمین خوردم. هنوز زانوهایم سیاهست، ولی خوشحالم. (گریه مارال) … همه خوب و با محبت شدند. دیگر ماشینها روی خط عابر نمی ایستند. قبلا می ایستادند. وقتی اعتراض میکردم میگفتند “خانم دلت خوشه، برو بابا“. ولی حالا اگر کسی هم ایستاد عذر خواهی میکند. مگر این بیشرف ها میگذارند که آدم اعصاب داشته باشد. همه به هم حالا احترام میگذارند. نمیدانم قبلیها از کرۀ دیگری آمده بودند یا امروزیها! شما نمیدانید چقدر روحیه مغازه داران عوض شده. با اینکه دیگر مشتری خیلی کمتر دارند درین چند روزه، ولی ناراحت نیستند. همه حالت آماده باش، جنگی دارند. برای پائین کشیدن کرکره ها. خیابان ما مردم زیادی از خانه ها الله و اکبر میگویند. شما نمیدانید وقتی ساعت 10 شب میشه چطور تهران میلرزد. مثل آهنگ و ملودی اوج میگیرد. یک آرامش به آدم میدهد. من از چند نقطه شهر خبر دارم. نیاوران، محمودیه، شهرک غرب، اسلامشهر، افسریه و زعفرانیه آشنا دارم و با یکدیگر تماس داریم تا مطلع شویم در کجا صدا هست، الله و اکبر هست، شعار مرگ بر دیکتاتور هست. در همین موقع که عده ای از مردم در خیابان بودند، از پنجره فریاد میزدند، چند بسیجی آمدند و فحاشی کردند و لحظاتی بعد در حدود 20 موتور سوار چماقدار در حال تیر هوایی زدن وارد خیابان ما شدند. ریختند، زدند، سوار ماشین کردند و بردند ولی مردم از بالا و پائین آنها را هو میکردند. وقتی مردم آنها را میگیرند سکوت میکنند و مثل بید میلرزند. فقط قدرتشان درین چماقهاست تا موقعی که دستشان است ولی هیچ… نیستند. من میدانم که بالاخره ما پیروزیم چون حق با ماست. چند روز قبل از انتخابات عزای فاطمه بود، با تاکسی از خیابانها میگذشتم، در قسمتهای مختلف شهر میدیدم در حدود بیست تا سی نفری جلوی مساجد در حال سینه زدن و عزاداری بودند ولی مردم انگار نه انگار، هیچ توجهی به آنها نداشتند. با چشم خودم دیدم دخترانی با روسری قرمز، پسران با تیشرت قرمز از کنار آنها میگذشتند و چون زمان انتخابات بود حتی اگر لخت هم بیرون میرفتی چیزی نمیگفتند.
اکنون با اینکه جنگ است ولی اعصابها خوب است، روحیه ها خوب است، امیدها آمده، دوباره برگشته، دیگر کسی نمیترسد.
درمورد مرگ ندا که اینها میگویند کار اجنبی است، یادتان هست که در سال 57 جلوی دانشگاه جوانی را کشتند و روی دست بلند کردند و انقلاب را شروع کردند. اینها خوب بلدند چه کنند، چه بگویند، چگونه تهمت بزنند، چون خودشان این کاره اند. حالا میگویند ندا را بیگانه ها کشتنند. یعنی که باور میکند؟ اگر بگویند الان روز است، مردم میگویند شب است. یک چیز دیگر، قبل از انتخابات در ماشینها دختران و پسران برای کاندیداهااعلامیه پخش میکردند. یک روز که سوار تاکسی بودم، جوانی امد که اعلامیه ای به ما بدهد، من نگرفتم. راننده اعلامیه را گرفت و دید پشت آن نوشته شده “رای ندهید”. پشیمان شدم که چرا نگرفتم تا مدرک داشته باشم. بین اینان انقدر اختلاف است و آخر باید خودشان خودشان را بخورند.
Source: Persian News

'مجلس، قتل نوجوان دوازده ساله با ضربه باتوم را بررسی می کند'

کمیته حقیقت یاب مجلس وعده داده است ماجرای قتل یک نوجوان ایرانی در جریان تجمع معترضان به نتیجه انتخابات را مورد بررسی قرار دهد. روز چهارشنبه، 5 اوت (14 مرداد)، روزنامه اعتماد ملی به نقل از حمید رضا کاتوزیان، عضو کمیته حقیقت یاب مجلس،گزارش کرد که این کمیته در نظر دارد چگونگی کشته شدن علیرضا، نوجوان دوازده ساله ای را که در اثر ضربه باتوم در بهشت زهرا جان خود را از دست داد پیگیری کند. به نوشته این روزنامه، روز پنجشنبه گذشته، علیرضا همراه با پدرش برای شرکت در مراسم چهلم بعضی از کشته شدگان اعتراضات مردم به بهشت زهرا رفته بود اما هنگام بازگشت، دستش از دست پدر جدا می شود. براساس این گزارش، در این هنگام، علیرضا در اثر اصابت ضربه باتوم به سرش دچار خونریزی مغزی شده و جان خود را از دست می دهد. خانواده این نوجوان ایرانی سرانجام موفق می شود پس از چهار روز، جنازه فرزند خود را شامگاه دوشنبه از پزشکی قانونی تحویل بگیرد اما گزارشی در مورد مراسم یادبود برای این نوجوان خبری در دست نیست.
Source: BBC Persian