Wednesday, December 30, 2009

آیا کهریزک دیگری ایجاد شده؟

این کامنت را در سه وبلاگ مختلف دیدم و احساس کردم لازم است تعداد بیشتری آنرا ببینند

درخواست کمک فوری از مسئولان و از کسانی که کاری از دستشان بر می آید / تو را به خدا کوتاهی نکن

هم اکنون در پادگان عشرت آباد بیش از پانصد دستگیر شده در روز عاشورا در وضعیت بسیار
نامناسب و دردآوری که تن هر انسانی را میلرزاند در بازداشتگاه این پادگان به سر میبرند . وضعیت نگهداری این دستگیر شدگان به حدی وحشتناک است که دو تن از اجساد این دستگیرشدگان که در این بازداشتگاه جان باختند که یکی از آنها دختر جوانی بود نیمه های شب گذشته از این پادگان به مکانی نامعلوم برده شد .
توضیحات بیشتر از سوی من سبب شناسایی میشود و من فقط به خاطر حفظ جان این بازداشت شدگان و نه چیز دیگری این خبر را به آنهایی که کاری از دستشان برای حفظ جان این بازداشت شدگان بر می آید میدهم . و خواهش میکنم که هر کاری که از دستشان بر می آید برای پایان بخشیدن به این وضعیت وحشتناک دربازداشتگاه متروکه پادگان عشرت آباد که اکنون صدها نفر در آنجا بازداشت هستند انجام دهند .
لطفا کوتاهی نکنید . خواهش میکنم . التماس میکنم . اوضاع در این پادگان برای دستگیر شدگان بسیار نامناسب است . متاسفانه نمیتوانم بیش از این توضیح دهم .
تو را به خدا و تو را به امام حسین به داد آنها برسید


سه شنبه ساعت 11 شب

یادآوری تاریخ

یادشون رفته که اون شاه، که به صد مهره نمی باخت
تاج از سرش تو میدون، لشگر پیاده انداخت

Sunday, December 27, 2009

احتمالا امروز برخی از لباس شخصیها در بین مردم بودند، مراقب توطئه صدا و سیما باشیم!ا

امروز در بین نیروهای حمله کننده به مردم، حضور نیروهای بسیج و لباس شخصی خیلی کمرنگ بود. احتمال این وجود دارد که بسیاری از به آتش کشیدنها و تخریب اموال عمومی بدست خود لباس شخصیها انجام شده باشد که امروز خود را بین مردم جا زده بودند. با دقت به فیلمهای منتشر شده میتوانیم ببینیم که پوشش و پیرایش برخی افراد در جاهایی که پلیس ضد شورش را بشدت کتک می زنند خیلی مشکوک و شبیه لباس شخصیها و نیروهای بسیج است. این درحالیست که در همان فیلمها مشاهده می کنیم که جوانان سبز پوش متضرعانه از همه میخواهند که اسرا را کتک نزنند ولی عده ای به هیچ عنوان توجهی نمی کنند

اگر چنین باشد، کتک زدن پلیسهای ضد شورش وقتی که مردم به آنها مسلط می شدند، به آتش کشیدن خودروهای پلیس و ساختمانهای بسیج و بانک و ... کار خودشان بوده. این مانور وقیحانه به منظور تهیه خوراک برای صدا و سیمای میلی انجام شده که دوباره و دوباره گزارشهای احمقانه خود را به خورد مردمی که به اطلاعات دسترسی ندارند بدهد تا بدین وسیله بلکه چند روزی بیشتر بتوانند حکومت کنند

وظیفه ماست که بین مردم اطلاع رسانی کنیم که تخریب اموال عمومی کار خود بسیجیها و لباش شخصیها بوده که این بار خود را مردم جا زده بودند

حرام خداوند را حلال کردند و در روز عاشورا خون مردم را ریختند!ا

در ماه محرم الحرام، ماهی که ریختن خون در آن حرام است، بار دیگر تاریخ تکرار شد. عاشورایی دیگر و یزیدیان در سرزمین ایران، خون هموطنانمان را بر زمین ریختند

ای وای بر شما که یک عکس را می پرستید و حرام خداوند را حلال می کنید. ای بت پرستان، ای حرامیان، عطش قدرت چنان کورتان کرده که ساده ترین محاسبات سیاسی تان هم دیگر از یادتان رفته. مگر در آن عاشورای باستانی یزیدیان با حسین و خاندانش در کربلا غیر ازاین کردند که شما در عاشورای معاصر با مردم مظلوم و بی دفاع در ایران کردید؟

با فریاد حیدر! حیدر! به روی مردم اسلحه می کشید؟ امروز خداوند و ائمه و تمام پیامبران از دست شما خون گریه کردند. شرم بر شما باد. امروز خامنه ای و ولایت وقیح و تمام طرفدارانشان به دنیا ثابت کردند که به ابتدایی ترین اصول مذهبی که داعیه انتشار آن در جهان را دارند پایبند نیستند

ایراندخت - دی ماه 1388

ساعت 2 بعداز ظهر عاشورا - خیابان شادمان تهران

به گزارش خبرنگار خیابانی رادیو پرشین، امروز عاشورا، ساعت 2 بعدازظهر در خیابان شادمان که به تصرف مردم در آمده بود، یک پاترول سیاه رنگ با سرعت چند نفر از تظاهر کنندگان را زیر گرفت و فرار کرد

Friday, December 25, 2009

جنوب و شمال - تهران و شهرستان - زن و مرد ... یا جنبش سبز؟

امروز در سایت بالاترین نوشته ای از علیرضا رضایی پست شده بود که جزو یکی از بحث انگیز ترین لینکها و البته با امتیاز بالا به ثبت رسید. از آنجا که خود من در مورد این نوشته دارای موضع هستم تصمیم به نوشتن این متن گرفتم

در این نوشته با عنوان " رفقای پایین شهر، جنبش شده ونک به بالا، کجائید؟" طی صحبتی دوستانه با بچه های جنوب شهر از آنها دعوت شده که به تجمعات جنبش سبز بپیوندند. در اینکه این نوشته سعی در جلب همدلی و همراهی سبز اندیشان قسمتی از شهر دارد شکی نیست اما کاربرد عباراتی مثل: "از میدان انقلاب یک خط که کشیده باشی به بالا"، "سنگینی نگاه پایین را روی بچه های بالا حس می کردی"، "بافت مذهبی متحجر"،" آنقدر تریاک و هروئین به جان پایین شهر ریخته اند"...، بدجوری دل بچه های با احساس جنوب شهر را شکست و عده زیادی حتی از میان ساکنین شمال تهران به این نوشته اعتراض کردند. سوال اینجاست که آیا برای جلب همدلی یک گروه از افراد باید بخود اجازه بدهیم که با هرعنوانی آنها را خطاب کنیم؟ هر صفتی را به آنها نسبت دهیم؟ و یک سری ویژگیهای ناپسند را که ممکن است در هر جایی وجود داشته باشد به ساکنین قسمت وسیعی از شهر تعمیم دهیم؟ و بعد از آنها بخواهیم که از همان زاویه ای به مطلب نگاه کنند که ما نگاه می کنیم؟!ا
این تنها متن سوال برانگیز از علیرضا رضایی نیست. در هفته های گذشته نیز نوشته هایی از این دست در وبلاگ آقای رضایی دیده شده که خواسته یا ناخواسته خط کشیهای بین زن و مرد یا تهرانی و شهرستانی بودن به ذهن خوانندگانش متبادر کرده

بنظر نویسنده آقای رضایی هنوز از جایگاه خودشان و قلمشان در بین جوانان سبز اندیش بخوبی آگاه نیستند. وقتی اسم علیرضا رضایی باعث می شود عده ای حتی بدون خواندن یک مقاله در بالاترین به آن رای مثبت بدهند این یعنی یک هشدار. محبوبیت و شهرت برای صاحب آن مسئولیت سنگینی بهمراه دارد که نمیتوان نسبت به آن بی تفاوت بود و ذکر این که "من هر طور دلم میخواهد مینویسم" از مسئولیتهای نویسنده نمی کاهد. یک نویسنده باید بتواند از دریچه چشم تمام مخاطبین خود به نوشته خود نگاه کند و ضمن اینکه یک مفهوم مشخص را به خواننده اش منتقل می کند در کاربرد کلمات و لحن نوشته اش نهایت دقت و وسواس را رعایت کند. یادمان باشد، امروز هر کلمه بدون فکر که از یک قلم سبز روی کاغذ برود، تیری می شود که فردا بر سینه جوانان سبز اندیشمان می نشیند

مورد عجیب دیگر برخورد کاربران بالاترین با لینکهایی از این دست است که بدون توجه به اثرگذاری و پیامدهای یک مطلب بآن رای میدهند. بعنوان مثال مطلب فوق با رای بسیار بالا به صفحه اول رفت. آیا تمام کسانی که به چنین مطلبی رای مثبت میدهند تمام و کمال با آن موافقند؟ آیا آنها هم معتقدند که به حلق تمام مردم جنوب شهر آنقدر تریاک و هروئین ریخته اند که قدرت تفکر و تشخیص ندارند؟ و آیا اصولا چنین قضاوتی میتواند درست باشد؟
امروز بالاترین یکی از مهمترین و حساسترین رسانه های حامی جنبش سبز است. اجازه ندهیم بخاطر بی توجهی و سهل انگاری کاربران بالاترین جوانان بی رسانه و بی حامی جنبش سبز در داخل کشور از ادامه راه نا امید شوند که دود آن به چشم همه خواهد رفت

یادمان باشد، ما برای وصل کردن آمدیم، نی برای فصل کردن آمدیم ...ه

ایراندخت - دی ماه 1388

همراهی پلیس ضد شوش و عضو بسیج با جنبش سبز


Tuesday, December 15, 2009

غوغای عکس امام شاید نجات دهنده ی حکومت باشد از حماسه سبز محرم، هوشیار باشیم

در حالیکه جنبش سبز تمام توان و انرژی خود را صرف برائت از توطئه کثیف دیگری که حکومت فریب برایش تدارک دیده می کند، روزها با سرعت می گذرند و به ایام محرم نزدیک می شویم بدون آنکه برنامه ریزی منسجم و هماهنگی برای ایام بسیار حساس و سرنوشت ساز محرم داشته باشیم. شاید این خواسته ای بود که حکومت کودتاچی از نمایش پاره کردن عکس بنیانگذار انقلاب اسلامی در مقابل چشم میلیونها ایرانی داشت!!!ا

حکومت کودتا بخوبی میداند که نفرات و تجهیزات کافی برای کنترل و مهار حرکتهای اعتراضی جوانان سبز پوش در خلال عزاداری مردمی نخواهد داشت. عزاداریی که برای برگزاری آن صدها هزار تکیه و هیئت در دور افتاده ترین روستاها و کوچکترین محلات شهرهای بزرگ در حال آماده شدن است. از سوی دیگر ریسک ضرب و شتم و دستگیری سبزها در مقابل چشم هزاران عزادار حسینی ،که بر امامشان که شهید راه حق طلبی شد می گریند، هزینه زیادی برای حکومت در بر خواهد داشت.ا

خطر دیگر امکان همراهی هزاران هزار ایرانی دیگر با جنبش سبز است که تاکنون شرح اعتراضات را فقط از ماهواره یا روایات دهان به دهان شنیده اند. افرادی هم که فقط به صدا و سیمای غیر ملی دسترسی داشته اند آگاهی زیادی راجع به اعتراضات جنبش سبز و واقعیت گستردگی اعتراضات بدست خواهند آورد که این باعث می شود بقیه توطئه های رسانه ای حکومت فریب پس از محرم تا حد زیادی ناکام بماند.ا

با در نظر گرفتن همه این حقایق، در دل به نظامی که برای دمی بیشتر بر مسند قدرت ماندن دست به هر کاری می زند، حق بدهید که با بلوای پاره کردن عکس امام، همه نیرو و پوشش خبری رسانه های حامی جنبش سبز را ازبرنامه ریزی برای حماسه سبزی که ممکن است در محرم اتفاق بیفتد منحرف کند.ا

ایراندخت - آذر 1388

Thursday, August 13, 2009

تجاوزها، برای بی انگیزه کردن جوانان پرشور ماست!ا

تجاوزها، براي بي انگيزه كردن جوانان پرشور ماست!بازجو هنگام تجاوز:«اومدي رأيتو پس بگيري؟ بيا!»تو ١٨ ساله اي. سه ماه قبل «عاشق ايران و آزادي مردم» بودي و حاضر بودي جانت را هم براي سبزشدن وطن بدهي، اما اينجايش را نخوانده بودي كه بعد از چند هفته زندان و شكنجه، حالا از خودت،از مردم،و حتي از خدا هم خجالت مي كشي! بدت آمده! متنفر شده اي! گوشه خانه خزيده اي و نميتواني حتي بنشيني! بازجو گفته بود:«كاري مي كنم مدتها نتوني راه بري! چه برسه بري تظاهرات بچه قرتي! بلايي كه مدتها نتوني بشيني! كاري ميكنم مثل خرچنگ بخزي!» او ميخواست تو را هم عضو«جماعت بمن چه؟» كند! اين «هدف» آنها بود كه تو را كه جوان و خروشنده بودي،منزوي و سرخورده كنند تا بگويي به من چه؟ ميخزي روي كف اتاق، چون بخيه هاي مقعد خيلي دير خوب مي شوند! هنوز ضجه التماس پسرهاي ديگر توي گوش توست. آن ضجه ها هنوز هم نمي گذارند بخوابي. سه ماه پيش چه شاداب بودي و سرحال. باشور وشوق رأي دادي! اما آن تقلب مفتضحانه انتخاباتي تو را هم مثل همه عصباني كرد. رأي تو و خيلي از مردم به «سبز» بود و ديدي با تقلب، «سياهي» را جايش گذاشته اند.اما پروژه بعدي آنها «سرخي خون» و «زردي بي انگيزگي» بود. نداها وسهرابها و صدها نفر راكشتند و كف خيابانها را سرخ كردند! خشمگين شدي اما به حرف بزرگترها گوش كردي و در «راهپيمايي سكوت» نه شعار دادي نه فرياد زدي! اما اوباش فدايي رهبر ريختند و همه را زدند،با باتوم وگاز و شلنگ وقمه! تو را فقط به جرم مچ بند سبزت و به جرم شادابي و «انگيزه» و «جواني» شناسايي! ودستگيرت كردند. بردند در قفسهاي فلزي كهريزك و در كنار صدنفر مثل خودت انداختند. روزي چندبار كتك خورديد و فحش شنيديد. بعد تو و چند زنداني جوانتر و باروحيه ديگر را دستچين كردندو به سلول «فتح المبين!» بردند! چند بازجو و زنداني سابقه دار و مأمور و بسيجي، براي اينكه «رويتان را كم كنند!»،آمدند و تو و بچه هاي ديگر را با زور مورد تجاوز جنسي وحشيانه قرار دادند. چندين بار، تا كاملا"«خورد» شويد! شكسته و بي انگيزه شويد. هنوز توي گوش هايت هست نعره فردي كه داد ميزد:«اومدي رأيتو پس بگيري؟بيا اينم رأيت!» و تا مغز استخوانت را سوزانده بود! بعد با جراحتي عميق در روح و مجروحيتي شديد در بدن، به شرط «خفه خون گرفتن» تو را تحويل خانواده ات دادند! هنوز هم راه نمي تواني بروي. عفونت گرفته اي! به پدر و مادر يا نزديكانت نمي تواني چيزي بگويي. گوشه گير و افسرده و رنجور مي شوي! از خودت بدت آمده، مي گويي گور پدر ديگران، گور پدر خودم. آن وقت در اخبار مي شنوي آقاي لاريجاني «هشدارباش!» ميدهد و ميگويد بعداز بررسي همه زندانيان،«هيچ موردي از تجاوز جنسي ديده نشده است!» حالا ديگر دلت هم مي سوزد! لاريجاني كي توانست همه را بررسي كند؟ «فراخوان»مي دهند هر كسي مدعي است،بيايد بررسي اش كنيم! و تو ميداني با آن تهديدهايي كه قبل از آزاديت كردند و آن «اقرارنامه خوشرفتاري ماموران زندان!» كه به زور امضاء كردي، دستت فقط به «تيغ» ميرود. ميپنداري كار يك لحظه است؛«من اين زندگي را نخواستم! ارزاني شما كه پارگي مقعد را در ١٨ سالگي تجربه نكرده ايد و بيخيال ضجه هايم هستيد! نشسته ايد و به كروبي هشدارباش مي دهيد و شب با فرزندان جوانتان پيتزا پپروني مي خوريد و از خوش تيپي پسرتان با اين شلوار «بوتكات» و «شش جيب» جديدش كيف ميكنيد و نمي دانيد شلوار چند جوان مثل مرا در كهريزك و زندانهاي ديگر غرقه ي خون كردند فقط چون نخواستيم زير بار تقلب و ظلم زندگي كنيم! خدا را شكر شما هنوز فرزندتان را داريد! و عصمتش محفوظ است!» از خودت مي پرسي كه من چرا اعتراض كردم؟چون حق طلبي را به من ياد داده بودند! من حقم را خواستم نه چيز بيشتري! تيغ را به رگهايت نزديك ميكني، دردش از آن «فتح المبين!» بيشتر كه نيست! بازجويت در نوبت اول فتح المبين! گفت: «چنان بگا...تون كه ديگه دنبال رأيتون راه نيفتيد بچه قرتيا! كه آرزوي مرگ كنيد! مادر و خواهرتونم مياريم همينجا ببيني چطور مي...!» وقتي بيرون مي آيي،مي بيني دردت را به هيچكس نمي تواني بگويي. مي بيني براي جنبش سبز به خيابان رفته بودي و حالا مجروحي و در اوج جواني «زرد» شده اي! حاكمان خوشحالند كه يك «سبز» ديگر را پژمرده و افسرده و بيمار و بي انگيزه كرده اند! تو را از خودت متنفر كرده اند و ديگر برايت اهميتي ندارد سرنوشت مردم يعني چه! به جماعتي وارد مي شوي كه اسمش،«نسل سوخته» است! نسلي بي انگيزه و دلمرده و البته بي نهايت خشمگين! حالا از اين مردم چه مي خواهي؟ مي خواهي به جبران رنجي كه از آن «فتح المبين!» كشيدي، چكار كنند؟ هرچه مي خواهي بگو وگرنه دست اين مردم به تو نمي رسد تا بگويي آنها چه كاري براي جبران دردهايي كه براي «پس گرفتن رأي» ملت كشيدي بايد بكنند؟ بگو وگرنه ميترسم اين آه سوزاني كه ازسينه كوچكت تنوره مي كشد، دامان مردم بيخيال و بي توجه را هم بگيرد. شك ندارم كه سوز سينه ات،به زودي دامان رهبر اين «فاتحان!» يعني شخص آقاي خامنه اي و احمدي نژاد و لاريجاني و شاهرودي را مي گيرد! حتي اگر خودشان را نايبان امام زمان بخواند و براي سركوب مخالفان، فرمان تجاوز به پسران و دختران را صادر كنند! بااين مردم سخن بگو. اگر بدانند بايد به جبران اين جنايات، قيام كنند و «معصوميت از دست رفته» فرزندانشان را پس بگيرند، شايد از غضب خدا بترسند و كارشان را رها كنند و تقاص تو و دهها دختر و پسر مانندتو را بگيرند؛ قبل ازآنكه آه دردمندانه تو و دوستان مجروحت،خشك و تر را بسوزاند و غضب الهي را براين سرزمين نازل كند! تو براي پس گرفتن «رأي» ما قيام كردي، حالا ما براي پس گرفتن «معصوميت» تو قيام مي كنيم. با ما بمان و وقتي صداي قيام مردم را شنيدي، حتي اگر شده مثل همان «خرچنگ» كه بازجويت گفت،خودت را روي زمين بكشان و به سيل مردم بپيوند. بگذار آن بازجو و فرماندهانش و رهبران فاسدشان ببينند نتوانسته اند «انگيزه» حق طلبي را در تو و جوانان معصوم ايراني بكشند.بابك داد/٢٢ مرداد

آیا بسیج به نظام وفادار می ماند؟

به نقل از بی بی سی فارسی
در بحبوحه تظاهرات مخالفان ناگهان سر و کله شان پیدا می شود. آنها در میان حامیان گروه های مخالف منفورند.1

بدنبال انتخابات جنجالی 12 ژوئن و در شرایطی که محمود احمدی نژاد بدنبال تثبیت قدرت خود است، بسیج اصلی ترین نیروی حامی اوست. گاهی بسیجی ها با موتور، باتوم و گاهی اسلحه به تظاهرکنندگان هجوم می آورند.گاهی با لباس های شخصی به میان مردم می روند و منتظر حمله می شوند. یکی از تاکتیک های آنها حمل چاقو و تیغ های کوچک برای ضربه زدن از پشت به تظاهرکنندگان است.بسیاری از سنین 12 و یا حتی جوانتر استخدام می شوند. در دوره آموزشی طولانی خود عمیقا با ایدئولوژی جمهوری اسلامی آشنا می شوند.ا
امیر فرشاد ابراهیمی یکی از این بسیجی های جوان بود. او مدتهاست که بسیج را ترک کرده و از کشور گریخته است.او این دوره آموزشی را "شستشوی مغزی" می خواند. او می گوید: "آنها هر شب و یا هر هفته به مسجد می روند. آنقدر که واقعا باور می کنند معترضان و حامیان اپوزوسیون مخالف پیامبر و محارب هستند. یعنی خونشان باید ریخته شود و کشته شوند."او می گوید بسیجی ها قبل از سرکوب تظاهرکنندگان وضو می گیرند.روشن است که بسیج سالهاست برای برخورد با ناآرامی های داخلی آماده می شود. این نقش بسیج با آنچه در گذشته و در خطوط مقدم جنگ ایران و عراق ایفا کردند متفاوت است.امیر فرشاد ابراهیمی می گوید بسیجی ها نقش اخیر را با هیجان پذیرفته اند."احتیاجی نیست که به آنها گفته شود چه کنند. وقتی به آنها باتوم و یا اسلحه داده می شود، روشن است که چه باید بکنند.""انگار یک گرگی را بین یک گله گوسفند رها کنی."اما به گفته امیرفرشاد ابراهیمی برخی بسیجی ها دچار تردید شده اند.او می گوید حدود 10 تا 20 تلفن یا ایمیل از همکاران پیشین خود دریافت کرده که می خواهند بدانند چه کنند.ا

"وضعیت پیچیده"
او می گوید: "برخی از آنها دچار ریزش شده اند.""نمی دانم چند نفر هستند. اما مطمئن هستم که خیلی از آنها از اتفاقات جاری خشنود نیستند.""اما سایرین همچنان سرسختانه حامی انقلابشان هستند، اسلحه برداشته و مردم را سرکوب می کنند. آنها حتی به زخمی ها هم رحم نمی کنند.""حتی زندانیان را شکنجه می کنند. وضعیت بسیار پیچیده ای است.""این بسیجی ها بخشی از ملت هستند و به تدریج خواهند دید که مردم خیابان همسایه ها و فرزندانشان هستند. نباید انتظار داشت که به مسئولین وفادار بمانند.""من شنیده ام که خیلی از بسیجی ها بخصوص فرماندهانشان وقتی به منزل می روند با بچه ها و همسرانشان مشکل دارند. آنها می پرسند: "چرا مردم را می کشید؟""
ایدئولوژی آتشین
بسیجی ها ایدئولوگ های مخلوطی هستند. برخی بدنبال پول، برخی قدرت و برخی هم از خشونت لذت می برند.
اما بسیاری از آنها هم اعتقادی واقعی دارند.
برخی که اخیرا مصاحبه شده اند گفته اند معتقدند برای بهبود زندگی بشر فعالیت می کنند: "ما می خواهیم جهان را تغییر دهیم، جهان و همه مردم را از استبداد نجات دهیم و تنها در مسیر خدا قرار گیریم."
این ایدئولوژی هم نقطه قدرت و هم نقطه ضعف بسیج است.
با ادامه درگیری و کشمکش با اپوزوسیون شک و تردید هم بنظر می رسد به تدریج ظاهر می شود.
نقطه عطف پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1979 هنگامی بود که ارتش دست از حمایت از شاه کشید.
حاکمان جمهوری اسلامی به منظور جلوگیری از تکرار چنین سقوطی زحمات زیادی برای ایجاد یک کادر وفادار متشکل از بسیج و سپاه کشیدند.
اما با جوش و خروش کشور حتی وفاداری چنین نیروهایی زیر سوال ممکن است برود.

Monday, August 10, 2009

اجازه ندادند آقای رفسنجانی نماز جمعه این هفته را برگزار کند!ا

برای هاشمی «تصمیم گرفتند» که به نماز جمعه نیابد
ما استفاده نکنیم، شما سوء استفاده کنید؟
آقای رضا تقوی، از چهره‌های نزدیک به بیت رهبری که محل کارش حداکثر صد متر با بیت فاصله دارد و نامش ستاد نماز جعمه است، ساعتی پیش گفت: آيت‌الله هاشمي رفسنجاني براي جلوگيري از هر گونه سوء استفاده‌هاي سياسي و غير قابل قبول از جايگاه نماز جمعه ، خطيب جمعه اين هفته تهران نيست.ا
تقوی ادعا کرده است: ايشان براي جلوگيري از هر گونه سوء استفاده‌هاي سياسي و غير متعارف و غير قابل قبول از اين جايگاه منيع ترجيح دادند و تصميم گرفته‌اند اقامه‌ نماز جمعه توسط يكي ديگر از حضرات آقايان ائمه جمعه موقت تهران برگزار شود تا فضاي صميمي و روحاني اين عمل سياسي و عبادي به آنچه كه نبايد آلوده نشود. ا
البته همین روحانی راست‌گرا پیش از این لو داده بود که دفتر رهبری امام‌جمعه هر هفته را اعلام می‌کند و لذا «تصمیم از سوی هاشمی» منتفی است. به بیان بهتر، به جای هاشمی و برای او «تصمیم گرفته‌اند» که این هفته خطیب جمعه نباشد.ا
توجیه مطرح شده هم جالب است: تا از نماز جمعه سوء استفاده سیاسی نشود. چه کسی است که نداند در طول این سال‌ها، چه سوء استفاده‌های قبیحی از نماز جمعه نشده و به نام سیاسی- عبادی بودن، چه تهمت‌ها و دروغ‌ها و تزویرهایی که از تریبون در بیان مقدس نمازجمعه، روا داشته نشده است؟ وقتی آقای احمد خاتمی خواستار سرکوب بی‌رحمانه معترضان به انتخابات شد، سوء استفاده نبود؟ یا وقتی امامی کاشانی به سران اصلاحات توهین کرد و به منتقدان حکومت تهمت‌های ناروا زد، حسن استفاده بود؟ مصباح یزدی مگر نبود که در همین «فضای صمیمی و روحانی» ماجرای سکس گروهی دانشجویان در کشورهای غربی را با آب و تاب تعریف کرد و دهان نمازگزاران را تا ساعتی پس از نماز، باز نگه داشت؟ و احمد جنتی مگر بارها مطامع جناحی خود را بر فراز نمازگزاران، از تریبون مقدس میعادگاه عاشقان الله و در همین «فضای صمیمی و روحانی» نپراکنده است؟

مایه تأسف است که باز هم برنامه حضور آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه به هم خورد. اما آقای تقوی بدانند؛ رئیس مجلسی که رهبری را انتخاب کرده، هر زمانی که پا به نماز جمعه بگذارد، ما پشت سر او نماز می‌خوانیم. یا باید بهای گزاف حذف رسمی هاشمی از نماز جمعه را بدهند و دایره‌ی نظام را به چند کوتوله‌ی بدنام کودتاچی محدود کنند، و یا باید بپذیرند که نماز جمعه از انحصار چند هزار نفر همیشگی و خطیبان سیاست‌باز آن خارج شود و جایی برای عبادت و سیاست همه مردم باشد.ا

Sunday, August 9, 2009

چالش جمعه های رفسنجانی

منصور امان
آقای هاشمی رفسنجانی با اعلام برگُزاری نماز جُمعه این هفته به امامت خود، برای نخُستین بار از هنگام آغاز بُحران نمایش انتخاباتی، ابتکار عمل در یک میدان جدال با آیت الله خامنه ای را به دست گرفته است. اکنون این "رهبر" است که باید واکُنش نشان داده و با بُحران جدیدی که گرد این موضوع شکل می گیرد، دست و پنجه نرم کُند.
اقدام رییس مجلس خبرگان دُرُست در میانه پرونده سازی باند ولایت برای حذف کامل او صورت می گیرد. مهُره ها و رسانه ای این باند در روزهای گُذشته از "اعترافات جدید" نزدیکان دستگیر شُده آقای رفسنجانی خبر داده بودند.
رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام که از هنگام به پا سازی جمهوری اسلامی همواره یکی از تصمیم گیرندگان کلیدی سیاستها و روشهای آن به شُمار می رفته، می تواند مفهوم تشکیل نمایشات قضایی اعتراف گیری را به خوبی و به طور واقع بینانه ارزیابی کرده و مقصد نهایی شُتری که باند نظامی – امنیتی آقای خامنه ای افسارش را به دست دارد، جهت یابی کُند.
آقای رفسنجانی در حالی که مشغول رایزنی با مقامهای بُلندپایه مذهبی در قُم و مشهد برای محدود کردن باند ولایت است، می بایست برای تشویق روحانیون مُحتاط یا مُردد، به اقدامی فراتر از سُخنان درگوشی و مُشاوره پنهانی دست بزند. گردهمایی میلیونها نفر به بهانه شرکت در نماز جُمعه 26 تیر که او سُخنران اش بود، انتخاب نوع اقدام مُشخص را برای وی ساده کرده و بی گمان تاثیر تعیین کُننده ای در تصمیم او برای به مُبارزه فراخواندن "رهبر" از این طریق داشته است.
ناگُفته پیداست که از همان لحظه ای که آقای رفسنجانی به طور یکجانبه تصمیم خود برای خواندن نماز جُمعه و به عبارت بهتر، فراهم آوردن یک امکان دیگر برای حرکت جُنبش اعتراضی را اعلام کرد، جدال در این باره آغاز شُده است. این وضعیتی است که چنین می نماید آقای رفسنجانی به استقبال از آن رفته باشد

کروبی: آقای رفسنجانی! در زندانها به دختران و پسران تجاوز می شود!ا

جزئیات نحوه شهادت ترانه موسوی را که شنیدیم خیلی جدی نگرفتیمش نه اینکه فکر کنیم دروغ است، نه اینکه فکر کنیم شکنجه گران رژیم افراد متعادلی هستند، باورمان نشد که تا این حد کسی بتواند حیوان باشد. حال روزها از شنیدن خبر می گذرد و یکی یکی کسانی که از بازداشتگاهها آزاد و به استراحتگاههای روانی سپرده می شوند علامت سوال مربوط به نحوه رفتار با زندانیان را در ذهنمان بزرگتر و بزرگتر می کنند. نامه آقای کروبی به آقای رفسنجانی هم شوک حاصل از شنیدن تمام زمزمه های قبلی را کامل می کند که او دیگر همسایه و آرایشگر و سوپرمارکتی سرکوچه نیست. او یک "مطلع" است که با هماهنگی "مطلعین" دیگر این نامه را تهیه و تنظیم کرده است. متن نامه آقای کروبی به آقای رفسنجانی و گزارش سحام نیوز را در این ارتباط ببینید:ا
سحام نیوز :‌ مهدي كروبي از هاشمي‌رفسنجاني رئيس مجلس خبرگان خواست با تشكيل يك هيات به برخي شايعات و نحوه برخوردها با بازداشت‌شدگان رسيدگي شود.ا
حسين كروبي فرزند او در اين‌باره گفت: پدرم اين نامه را حدود 10 روز پيش خطاب به آقاي هاشمي نگاشت و آن را براي ايشان به‌طور خصوصي ارسال كرد. ايشان تاكيد داشت آقاي هاشمي حتما به اين نامه پاسخ دهد و اقدام لازم را انجام دهد. متاسفانه آقاي هاشمي پاسخي به نامه ايشان نداد. پدرم تاكيد كرده بود اگر تا 10 روز پاسخي به نامه داده يا اقدامي صورت نگيرد، نامه را منتشر مي‌كند.ا
حسين كروبي درباره مسائل مطرح شده در نامه، گفت: اساس نامه، بر نگراني آقاي كروبي استوار است. ايشان نگران آنچه گروه‌هاي بيگانه و غربي درباره نحوه رفتار با بازداشت‌شدگان بيان مي‌كنند، هست. اين روزها بسياري از افرادي كه آزاد شده‌اند، به ديدار پدرم آمده و ماجراي رفتاري را كه ضابطان و ماموران با آنها داشتند، براي وي بيان كرده‌اند. آنها آنچه را ديده و شنيده به دقت گفته‌اند. طبيعتا نحوه رفتار برخي از ضابطان با بازداشت‌شدگان خصوصا زنان و دختران، در شأن جمهوري اسلامي و هيچ نظام ديگري نيست.وي تاكيد كرد: آنچه در نامه آمده، نه‌تنها دغدغه و نگراني آقاي كروبي است، بلكه من فكر مي‌كنم هر كس كه اين شايعات را خصوصا درباره وضعيت زنان و اتفاقاتي كه درباره آنها در حال انجام است، مي‌شنود، نگران مي‌شود و علاقه‌مند است، اين لكه ننگ را اگر وجود دارد پاك كند. البته ما اميدوار هستيم تمام اين خبرها و شايعات تكذيب شود.ا
بنابرهمين گزارش متن كامل نامه مهدي كروبي به هاشمي رفسنجاني به اين شرح است:ا
حضور محترم آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني رياست محترم مجلس خبرگان رهبري
با سلام و احترام
بعد از برگزاري انتخابات دهمين دوره رياست‌جمهوري، حوادث تلخي به وجود آمد كه به طور مفصل در خصوص آن، هم از سوي جنابعالي، هم از سوي افراد، گروه‌ها و رسانه‌هاي مختلف به آن پرداخته شد.از دستگيري‌هاي بي‌حساب و كتاب، از ضرب و شتم و وارد كردن جراحات تا شهادت فرزندان اين كشور، از حمله به خانه‌هاي مردم تا فاجعه خونين كوي دانشگاه و برخوردهاي خشن و وحشت‌انگيز حتي با خانم‌ها در سطح خيابان‌هاي شهر- كه تاكنون سابقه نداشته است- رخ داد كه بسيار قابل تامل و پيگيري است. آنچه در اين ميان مطرح است در خصوص برخي از رفتارهاي شناعت‌آميز است كه اگر به طور متواتر از افراد مختلف كه در روزهاي اخير آزاد شده‌اند، نشنيده بودم، باورشان حداقل براي من و شما كه در طول قريب به نيم قرن سردي و گرمي روزگار را چشيده‌ايم سخت بود.از برخوردهاي خشن و بي‌محابا، بر سر مردم باتوم را خرد كردن، آنچنان كه بعد از گذشت قريب به 40 روز همچنان اوضاعشان غيرعادي است و عوارض آن روي بدنشان قابل مشاهده است.هتاكي و ابراز دشنام و فحاشي ركيك به افراد و نثار نواميس بازداشت‌شدگان و مردمي كه براي نماز جمعه آمده بودند صورت گرفت. رفتارهايي كه در فرهنگ ديني و اسلامي هيچ يك از گروه‌ها جايي ندارد و نشان‌دهنده آن است كه افرادي براي اين كار استخدام شده‌اند كه حتي با اصول بديهي اسلام آشنايي ندارند و البته شايعاتي نيز مطرح شده كه فعلا به آن نمي‌پردازم.احتمالا همانطور كه مطلع هستيد در اين خصوص چندي پيش نامه‌اي خطاب به رياست محترم قوه قضائيه ارسال كردم و جمعه هفته جاري همين نكات را به وزير معزول اطلاعات يادآور شدم كه روز شنبه در مطبوعات منتشر شد.اما موضوعي را شنيده‌ام كه هنوز از آن بر خود مي‌لرزم. در دو روز اخير كه اين خبر را شنيده‌ام خواب از سرم ربوده شده است. حدود ساعت دو كه خود را براي خواب آماده مي‌كردم. به بسترم رفتم ولي خدا شاهد است كه بدون ذره‌اي مبالغه، خوابم نبرد، تا ساعت 4 بامداد كه مجددا بلند شدم كمي قرآن خواندم، دوش گرفتم تا آب كمي آرامم كند، حتي نماز صبح را نيز خواندم و تا نزديكي‌هاي طلوع آفتاب خوابم نبرد.افرادي اين مطالب را به من گفته‌اند كه داراي پست‌هاي حساس در اين كشور بوده‌اند. نيروهاي نام و نشان داري كه تعدادي از آنها نيز از رزمندگان دفاع مقدس بوده‌اند. اين افراد اظهار داشته‌اند، اتفاقي در زندان‌ها رخ داده است كه چنانچه حتي اگر يك مورد نيز صدق داشته باشد، فاجعه‌اي است براي جمهوري اسلامي كه تاريخ درخشان و سپيد روحانيت تشيع را تبديل به ماجراي سياه و ننگين مي‌كند كه روي بسياري از حكومت‌هاي ديكتاتور از جمله رژيم ستمشاهي را سفيد خواهد كرد.گمان نمي‌كنم زندانيان دوران 15 ساله مبارزات قبل از انقلاب كه از افراد توده گرفته تا گروه‌هاي مسلح مبارز التقاطي تا اعضاي نهضت آزادي و موتلفه و حزب ملل اسلامي كه در زندان با هم زندگي كرده‌اند، ديده يا شنيده باشند.اينجانب اين مطالب را براي شما مي‌نويسم و مصرانه مي‌خواهم روي اين قضيه اقدام و به صورتي كه صلاح مي‌دانيد با حضرت آيت‌الله خامنه‌اي مطرح فرماييد و با جديت پيگير شود تا روشن گردد اگر چنين اتفاقي نيفتاده كه ان‌شاءالله هم نيست و بعيد مي‌دانم باشد، اعلام شود، چرا كه در همين جامعه امروز و توسط خود بچه‌هاي بازداشتي در رسانه‌ها و سايت‌ها در حال مطرح شدن است و معلوم نيست آيندگان چه قضاوتي با شاخ و برگ دادن آن خواهند كرد. همچنان كه جمهوري اسلامي و روحانيت مظلوم نيز مسوول آن شناخته خواهند شد. اگر هم خداي ناكرده رخ داده باشد، سريع با عوامل آن در هر جايگاهي برخورد و اعلام شود تا در شرايط فعلي كه بازار شايعات داغ است، فرصت به فرصت‌طلبان داده نشود، همچنان كه لازم است ترتيبي اتخاذ گردد تا اين اقدام از سوي هياتي عاليرتبه صورت گيرد تا افراد مورد بحث جرات بيان حقايق را داشته باشند چرا كه شنيده‌ام تهديد شده‌اند كه اگر مطلبي در اين خصوص بيان نمايند، نابود خواهند شد.جناب آقاي هاشمي اينجانب به خاطر اسلام و در رأس آن امام راحل و اين همه فداكاري‌ها و شهادت‌ها و به قصد قربت الي الله، به‌رغم آنكه در شأن من نيز نمي‌باشد و به رغم همه مشغله‌ها و گرفتاري‌ها و به‌رغم آنكه مي‌دانم به حيثيت اينجانب لطمه خواهد خورد، آماده‌ام مسووليت تحقيق و بررسي جهت تعيين صحت و سقم اين حوادث و اخبار رسيده را بر عهده گيرم و تعهد شرعي مي‌نمايم بدون حب و بغض و با رعايت كمال انصاف به بررسي و ارائه گزارش بپردازم.ا
اما موضوع مطرح شده از اين قرار است:عده‌اي از افراد بازداشت‌شده مطرح نموده‌اند كه برخي افراد با دختران بازداشتي با شدتي تجاوز نموده‌اند كه منجر به ايجاد جراحات و پارگي در سيستم تناسلي آنان گرديده است. از سوي ديگر افرادي به پسرهاي جوان زنداني با حالتي وحشيانه تجاوز كرده‌اند به طوري‌كه برخي دچار افسردگي و مشكلات جدي روحي و جسمي گرديده‌اند و در كنج خانه‌هاي خود خزيده‌اند.ا
با توجه به اهميت مساله انتظار است اين اقدام توسط هياتي بي‌غرض و شفاف از طرف رئيس مجلس خبرگان رهبري مورد بررسي و پيگيري تا حصول نتيجه قرار گيرد. تا درسي براي آيندگان شود و فرصت به اراذل و اوباشي از اين دست ندهد تا آبروي نظام و امام و جمهوري‌اسلامي را بر باد ندهند و خدمات هزار ساله روحانيت را مخدوش نمايند. به عنوان آخرين مطلب نيز يادآور مي‌شوم از اين نامه دو نسخه تهيه گرديده كه يكي مهر و موم شده براي جنابعالي ارسال و ديگري نزد بنده قرار دارد.ا
با آرزوي توفيق مهدي كروبي
7/5/1388

Friday, August 7, 2009

حمله به مراسم چهلم دانشجوی نخبه کرد، کیانوش آسا

جمعه، ۱۶ مرداد، ۱۳۸۸

مراسم چهلم كيانوش آسا، دانشجوی نخبه‌ی كُرد يارسان كه طی وقايع اخير در تهران به شهادت رسيد عصر امروز با حضور بيش از ده هزار تن از شهروندان كرمانشاهی در تالار عباسيه اين شهر برگزار شد. ه
بعد از پايان مراسم جمعيتی بالغ بر 5 هزار نفر از شركت كنندگان از درب تالار در ميدان شهرداری به سوی باغ فردوس كرمانشاه جهت حضور بر سر مزار كيانوش آسا حركت كردند. راهپيمايی مردم با حمل عكس‌هايی از كيانوش آسا و شاخه‌های گل و بدون سر دادن شعار بود اما مأموران انتظامی در ميانه‌ی راه مانع از حركت مردم به سمت باغ فردوس شدند. در نتيجه گروهی از جمعيت متفرق اما گروهی ديگر خود را به سر مزار كيانوش آسا رساندند. مردم با تجمع بر سر مزار اين دانشجوی ‌شهيد با نواختن تنبور به همخوانی سرودهای آئينی اهل حق (يارسان) پرداختند. در پايان مراسم هنگامی كه برادر بزرگ كيانوش جهت تشكر از شركت كنندگان مشغول سخنرانی‌ بود ماموران انتظامی ‌با حمله به وی و ديگر شركت كنندگان باعث ايجاد تشنج در مراسم شده و برای ‌متفرق نمودن مردم معترض از گاز فلفل استفاده نمودند. ه
همچنين بيش از 10 نفر از شركت كنندگان در اين مراسم از جمله چند تن از بستگان كيانوش آسا توسط نيروی انتظامی بازداشت شدند. ه
خبرگزاری ديده بان حقوق بشر كردستان
حمله به مراسم چهلم یک شهید جنبش سبز
مراسم چهلم شهید کیانوش آسا، دانشجوی کرمانشاهی که در جریان اعتراضات پس از انتخابات توسط ماموران دولت کودتا به قتل رسید، عصر روز پنجشنبه در کرمانشاه برگزار شد. این مراسم با آرامی آغاز شد، اما پس از مراسم و در زمان حضور مردم بر سر مزار این شهید، با دخالت پلیس و نیروهای لباس شخصی به خشونت کشیده شد و به دستگیری تعداد قابل توجهی از حاضران انجامید.ه

به گزارش خبرنگار «موج سبز آزادی» از کرمانشاه، مراسم چهلم شهید کیانوش آسا امروز در میان حضور خیل عظیم دوستداران آزادی در کرمانشاه برگزار شد. در این مراسم که جمع زیادی از فعالان آزادیخواه، دانشجویان ، اساتید دانشگاه و شهروندان غیور کرمانشاهی شرکت کرده بودند، مراسم با شکوه خاصی در تالار عباسیه این شهر برگزار شد. ه

گزارش خبرنگار موج سبز آزادی حاکی است، در این مراسم که به طور نمادین و 40 روز پس از خاکسپاری این شهید برگزار شد، برادر شهید آسای بزرگوار با شور و حرارت خاصی متنی از دست نوشته های کیانوش را در مسجد قرائت کرد که با تشویق و تکبیرهای پی در پی حضار مواجه شد. پس از آن یکی از شاعران شهر شعری در مدح آن عزیز قرائت کرد.ه

بر اساس این گزارش، در پایان این مراسم، مردم با راهپیمایی در سکوت و با بالا بردن دستها در حالی که عکسهایی از شهدای سبز را در دست داشتند، از تالار عباسیه به سمت منزل شهید آسا حرکت کردند تا از آنجا به سر مزار او بروند، اما در اواسط مسیر تغییر مسیر دادند و به طور مستقیم به سمت مزار شهدا رفتند. با افزایش جمعیت مردم معترض و عزادار که بالغ بر 2000 تن بود، تراکم نیروهای پلیس بسیار بالا رفت تا جایی که از حرکت مردم ممانعت به عمل آمد. ه
اما با تلاش خانواده آن شهید وسایل نقلیه ای برای بردن مردم به سمت مزار شهدا تهیه شد و ادامه مراسم در سر مزار شهید آسا برگزار شد.ه
در آنجا برادر دیگر کیانوش سخنرانی پر شوری در مدح ایل و تبار برادرش و توانایی های او و ستایش ازمقام شهدای جنبش سبز و بزرگان دیگر آزادی ایران با نام بردن از " حضرت مصدق" انجام داد و در آخر شعری با این مضمون قرائت کرد: ه
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد ؟
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم
چه خواهد ساخت ؟
ولی بسیار مشتاقم
که از خاک گلویم سوتکی سازد .
گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
و او یک ریز و پی در پی ،
دم گرم خوشش را بر گلویم سخت بفشارد ،
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد .
بدین سان بشکند در من ،
سکوت مرگبارم را
این شعر با تشویق شدید حضار و ندای الله اکبر، مرگ بر دیکتاتور و بانگ صلوات حضار ادامه یافت. اما در میانه‌ی این سخنرانی، عده‌ای از لباس شخصی‌ها به برادر کیانوش آسا حمله‌ور شدند که با تلاش اطرافیان در قصد خود ناکام ماندند. اما پس از آن نیروی انتظامی با باتوم و گاز اشک آور به مردم حمله کردند و عده زیادی را با شدیدترین حملات دستگیر کردند.ه
موج سبز آزادی

اعتراف

من اعتراف می‌کنم به قتل، حمل اسلحه
به ارتباط اجنبی، به سازش و مسامحه
من اعتراف می‌کنم به ننگ سرسپردگی
به اغتشاش و مفسده، به شرب خمر و هرزگی
من اعتراف می‌کنم به انقلاب مخملی
به کودتای موسوی علیه بیت رهبری
من اعتراف می‌کنم که خاتمی منافق است
و شیخ هم طبیعتا خرابکار و فاسق است
و اعتراف می‌کنم به صاف بودن زمین
به روز بودن شب و یسار بودن یمین
من اعتراف می‌کنم که جان‌نثار رهبرم
که قتل این همه جوان نبوده کار رهبرم
من اعتراف می‌کنم که شب سفید بود و من
اگر سیاه دیدمش خطای دید بود و من
من اعتراف می‌کنم که اشتباه کرده‌ام
و عمر خویش بی‌جهت چنین تباه کرده‌ام
من اعتراف می‌کنم تعفن لباس من
زکار خویش بوده من خودم خراب کرده‌ام
فقط مرا تمیز کن، مجال یک وضو بده
من اعتراف می‌کنم هوای ‌آب کرده‌ام
من اعتراف می‌کنم نه بطری و نه کابل بود
نه سقف بود و پنکه و نه پیچش طناب بود
من اعتراف می‌کنم که قرص‌ها توهم است
و فرد خائنی چو من نه لایق ترحم است
من اعتراف می‌کنم فقط کمی امان بده
به دوستان گشنه‌ام فقط یه لقمه نان بده
من اعتراف می‌کنم تو رو خدا فقط بزن
چه کار کرده مادرم؟ چه کار کرده پیرزن
من اعتراف می‌کنم فقط نگو به دخترم
در این یکی دوماه من چه آمدست بر سرم

خداحافظ زیبا! - تقدیم به شهدای جنبش سبز

سخنان آقای سازگارا - 16 امرداد 1388

ضبط محموله هجده و نیم میلیارد دلاری ایران توسط ترکیه و سکوت مسئولان ایران! این پول متعلق به کیست؟

به نقل از روزنامه سبز

بعد از 600 میلیارد پوند متعلق به مجتبی خامنه ای در انگلیس حالا محموله 18.5 میلیارد دلاری در ترکیه، مبلغی که معادل بودجه یک دولت است، این پول متعلق به کیست که دولت ایران در برابر ضبط محموله ای به این ارزش سکوت کرده!؟
جمله نخست وزیر ترکیه در فیلم: نمیدانم که چه کسی میدانسته که ما در این وضعیت خراب اقتصادی پول نیاز داریم!( حال به تکرار
رقم و تعجب او خوب بنگرید)پاسخ به این سوال که اسماعیل صفاریان نسب کیست؟ این پولها به کجا می رفت ؟ کابینه کودتا و سرداران میلیاردی به کجا می رفتند؟
همگان نام سردار میلیاردر را خوب بیاد دارید، آقای صادق محصولی وزیر فعلی کشور، با بازداشتگاه اختصاصی منفی ۴ و سرداری که بدلیل مخالفتهای گوناگون نتوانست رای اعتماد مجلس را برای وزارت نفت دریافت کند همانجائی که نفت قاچاق بفروش می رود و دلار زیر زمینی دریافت می گردد این تازه اول کار است.
در سال ۱۳۸۴ طرحی در خصوص فروش نفت قاچاق و دریافت پول سیاه خارج از سیستم بانکی بوسیله خامنه ای مورد تایید قرار گرفت گر چه در سالهای قبل از آن هم این روال ادامه داشت و لی محورهای مختلفی در این راستا فعال بودند تا اینکه با تشکیل ستاد ویژه ای بنام وجوه بیتی و همگام با طرحهای برون مرزی سپاه قدس و پیشنهاد قا سم سلیمانی فرمانده سپاه قدس کل 5خازن خروجی قاچاق نفت و مواد مخدر بوسیله نفوذ قدرت خامنه ای به دست تشکیلات سپاه قدس افتاد و کل ترانزیت مواد مخدر هم به اروپا از زیر مجموعه همین تشکیلات بهره برداری می نمایند.
در زمانهای مختلف افراد خاصی در سر پلهای این روابط گمارده می شدند و گه گاهی هم آنها بوسیله رفتار های گونان حذف می گردیدند تا اینکه پای سردار میلیاردر صادق محصولی در سال ۱۳۸۳ به بخش مدیریت این تشکیلات باز شد و عمده دلیل این امر و گزینش مدیریتی این فرد آشنائی ایشان به زبان آذری و موفقت در مدیریت مالی و شرکت های تحت امرش بود، مرکز اصلی این طرح در تبریز پایه ریزی شده بود و صادق محصولی از عمده افرادی بود که توانسته بود به زیر زمین این تشکیلات راه یابد و همه ایرانیان سقوط هلی کوپتر سپاه پاسداران در مرز ایران و ترکیه و کشته شدن اکثر فرماندهان سپاه را خوب بیاد می آورند که شروع کودتا و حذف رقیبان بود . و همینجا ورود تیم کودتا رقم می خورد که کلیه صبقات تشکیلاتی سپاه را اعم از سازمان اطلاعات سپاه و غیره تسخیر می نمایند دقیقا با برنامه که پایه های برنامه های تیم کودتا را روز به روز مستحکمتر نمود و محمود احمدی نژاد یکی از این کودتاچیان و حمالان این راه است که زمانی در استان اردبیل مسئولیت فرمانداری را بر عهده داشت از همان زمانها با صادق محصولی به جهت دادو ستد های زیر میزی و سوابق زمان جبهه و جنگ به هم گره خوردند و اینجاست که اسماعیل صفاریان نسب که از دوستان مشترک محمود احمدی نژاد و صادق محصولی بوده و در این زمان هنوز عضویت رسمی در سپاه پاسداران را دارد پا به عرصه تجارت و سیاست میگذارد و همزمان با سفر به بیروت و دمشق و همکاری با سردار ملا عباسی فرمانده اسبق سپاه در لبنان پایه های پولشوئی در لبنان را به مرحله عملی تر در می آورند و در این مسیر ده سال گذشته میلیاردها دلار ارز قاچاق را به بیروت انتقال داده اند و با هماهنگی با فردی در سازمان اطلاعات ترکیه بنام میمت با پرداخت رسمی باج سبیل به سازمان اطلاعات ترکیه میت از مسیر ترکیه برای ترانزیت مواد مخدر و دلارهای قاچاق استفاده می نمودند و بهره آن هم به جیب کودتاچیان و بیت خامنه ای واریز می کردند و دلارها را به یورو با ۷۵ درصد قیمت تبدیل می نمودند تا اینکه این مسیر مسیری مطمئن برای این کودتاچیان در آمد و با تفکر اینکه این راه همیشه و دائمی خواهد بود شکی در خیانت طرف ترکیه ای به ذهن آنان راه نداد و در سالهای ۱۳۸۴ الی ۱۳۸۸ به تخمین فعلی سازمانهای اطلاعاتی حداقل ۴۹۰ میلیارد دلار از این مسیر ترانزیت شده است که حداقل ۶۰ درصد آن یعنی ۳۰۰ میلیارد دلار آن به جیب سرداران کودتا و بیت خامنه ای سرازیر شده است این پوالها صرف چه کاری شده جناب رهبر ؟؟؟
حالا با یک حساب سر انگشتی می توانید به نتایج زیر رسید: ۱- حضرت نا مبارک خامنه ای در نماز جمعه فرمودند راه احمدی نژاد به راه من نزدیکتر است ؟ درست فرمودند نه ؟ ۲- خامنه ای اصرار به حذف رقیبان روحانی خود دارد و راه ورود امام زمانش را در انباشته شدن دلارهای قاچاق نفت و ترانزیت مواد مخدر می داند که در ترکیه و سوریه سرمایه گذاری شود همانگونه که تئوریسین آنان سردار حسن عباسی در مصاحبه اش رسما اعلام نموده ؟ ۳- خامنه ای و در راس آنها فرزندش مجتبی حکم و فتوای قطعی قتل و کودتا را صادر می نماید.؟ ۴- سازمان اطلاعات ترکیه میت تصمیم به قطع رابطه و بازداشت دو محموله آخری می گیرد که ۱۸.۵ میلیارد دلار ارزش دارد؟ ۵- چرا آقای میمت تصمیم به عدم همکاری بیشتر گرفت و او واقعا کیست ؟ آیا او هم دست نشانده سازمان موساد اسرائیل بود ؟ آیا موساد اسرائیل است که ریزش برگ درختان لبنان و سوریه و حتی ترکیه را هم محاسبه می نماید از ۵ سال عملیات پولشوئی و ترانزیت مواد مخدر به اروپا بوسیله تیم کودتای بیت رهبری ایران و احمدی نژاد بی اطلاع بوده ؟ اگر نبوده چرا گزارش ننموده آیا سازمانهای اطلاعاتی اروپا منکر عدم بی اطلاعی این موضوع می باشند؟؟؟ قاطعانه می گویم خیر و دلایلی محکم بر این موضوع دارم.............؟؟؟؟فیلم را ببینبد که چگونه رییس جمهور ترکیه از ضبط بیش از هجد و نیم میلیارد دلار پول ایران به نفع کشورش با افتخار سخن می گوید و مسئولین در قبال این سرمایه های به تاراج رفتۀ مردم خفه شده اند.ا
لینک ویدیو در یو تیوب:ا

Thursday, August 6, 2009

توزیع روزنامه های تقلبی در زندانها!ا


این روزها بازار شکنجه و اعتراف گیریهای تصنعی داغ داغ است. مزدوران رژیم کار را به جایی رسانده اند که با جعل لوگوی روزنامه های اصلاح طلب، اقدام به چاپ روزنامه های تقلبی و توزیع آنها در بین زندانیان سیاسی جهت در هم شکستن مقاومت آنها می نمایند. آنها تلاش میکنند که روحیه زندانیان را در هم بشکنند و این در حالیست که ازانجام فجیع ترین شکنجه های فیزیکی نیز دریغ نمی کنند.ا


برای مثال عکسی که آورده شده نسخه جعلی از روزنامه اعتماد است که منتسب به جریان اصلاح طلب است.ا




اصولگرایان دشمن شاد کن و بسیجیان مظلوم بی گناه!ا


روزنامه کیهان در مقاله‌ای در شماره 5 شنبه خود به علی مطهری حمله کرد.
به گزارش تابناك،در این مقاله که انتقاد علی مطهری از اظهارات آیت‌الله جنتی در نمازجمعه اخیر تهران ناشی از عجله وی برای ناسزا گفتن به ارکان نظام تعبیر شده، آمده است:هرچند آقای علی مطهری دارای سوابق ارزشمند اصولگرایانه است اما متأسفانه باید گفت: ایشان طی ماه‌های گذشته بنابه دلایلی که ضعف بینش سیاسی خوشبینانه‌ترین تلقی در این باره است به وادی اظهارنظرهای دشمن شادکن و استدلال‌های سخیف افتاده‌اند.ا
در بخش دیگری از این نوشته آمده است:سؤالی ساده از آقای مطهری می‌کنم: آیا شنیده‌اید که در حوادث اخیر فقط در تهران 9 بسیجی مظلومانه و گمنام به شهادت رسیده‌اند و تعداد بسیار بیشتری به سختی مجروح شده‌اند و حال برخی از آنها بسیار وخیم است؟ من می‌دانم که بی.بی.سی فارسی و بوق‌های تبلیغاتی دیگر برای این بسیجیان صبح تا شام مرثیه نمی‌خوانند، و روزنامه اعتماد ملی هم از امثال آقای مطهری در تحلیل جان‌باختن آنها مقالات فاضلانه نمی‌خواهد.ا

جشن نیمه شعبان، عزاداری ایرانیان غیور

گزارش خوانندگان از وضعیت تهران پنج شنبه شب

تهران ساعت 20:30 دقيقه جشن نيمه شعبان امسال در حالي برگزار شد كه سايه امنيتي شديدي بر آن حاكم بود.در ميدان انقلاب در حالي كه بسيجي ها و حزب الهي ها اقدام به چراغاني و راه انداحتن ايستگاه هاي توزيع شربت و گذاشتن سرود كرده بود جوانان در ضلع شمال غربي ميدان جمع شدند و شروع به سر دادن شعار عزا عزاست امروز روز عزاست امروز ايراني با غيرت صاحب عزاست امروز و خون ندا خشك نشده حكومت آروم نشده كردند كه با حمله ماموران ضد شورش و بسيجي ها مواجه شدند و ماموران با باتوم به تمام افراد حاضر در ميدان انقلاب و خيابان هاي اطراف حمله كرده و افرادي هم كه براي جشن آمده بودند حتي كودكان و افراد سالخورده را نيز مورد ضرب و شتم قرار دادند.همچنين درگيري هاي پراكنده اي هم در ميدان هاي وليعصر و ونك گزارش ميشود.ا
نقل از: ایران پرس نیوز

طاقت بیار رفیق،خورشید پشت ماست...ه

کشتارگاه انسانی در کهریزک

بازداشتگاه غیر استاندارد
حدود یک هفته پیش خامنه ای دستور تعطیل یک بازداشتگاه غیر استاندارد را صادر کرد. طرفداران وی این دستور ملوکانه را بر فرق ملت کوبیدند که رافت اسلامی "جانشین امام زمان" (؟؟؟) و رهبر فرضانه شامل حال شماری از منافقین (!) شده و دستور به تعطیلی یک بازداشتگاه غیر استاندارد داده اند. این افراد اظهار می کردند که رهبر فرضانه اجازه نمیدهند به زندانیان بد بگذرد (!) آقای خاتمی پس از این بحثها اعلام کردند که تصور می کنید بازداشتگاه غیر استاندارد بوده یعنی مثلا دستشوییهایش تمیز نبوده؟! نخیر، جنایت رخ می داده!ا مقامات نیروی انتظامی وعده داده اند که خاطیان بازداشتگاه کهریزک از سمت خود برکنار و تنبیه می شوند ولی با سابقه ای که از دست اندرکاران رژیم در دست است بطور قطع آنها را در پستهای حساس تر به کار خواهند گمارد که کارشان را در کمال صحت و بطور عالی انجام داده اند، چرا که دستوری جز اعمالی که انجام داده اند نداشته اند.ا
آمارها تایید می کنند که حدود 15 الی 20 نفر در بازداشتگاه کهریزک زیر شکنجه به شهادت رسیده اند از جمله محمد کامرانی و محسن روح الامینی.ا
ظرف یک هفته افرادی که از بازداشتگاه کهریزک آزاد شده بودند گزارشهای هولناکی را منتشر کردند که قسمتی از آنرا در زیر میخوانید، این گزارش از سایت ایران پرس نیوز نقل شده است.ا
اسامی شکنجه گران زندان کهریزک از جمله رادان جنایتکار
اسامی شماری از شکنجه گرانی که تا کنون تعدادی از جوانان ایرانی را زیر شکنجه های وحشیانه در زندان کهریزک به قتل رسانده اند: احمدرضا رادان (جانشین فرمانده نیروی انتظامی)،عامریان (عامری) معاون رادان، کشمیری (از دستیاران رادان)،حقی فرمانده گارد ، کومیجانی رئیس بازداشتگاه کهریزک، سروان پاسدار زندی معاون اردوگاه کهریزک ، پاسدار سید موسوی، افسر پاسدار سید حسینی افسر نگهبان زندان کهریزک و هشت نفر از افراد گارد که با نقاب زندانیان را مورد شکنجه قرار می دادند.****ا
فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران
در پی تحقیقات بعمل آمده اسامی و مشخصات افرادی که در اردوگاه مرگ کهریزک به شکنجه زندانیان پرداخته و شماری از آنان را با ضرب و شتم و شکنجه به قتل رساندند، اعلام می شود.ا
براساس گزارشهای بدست آمده، در اردوگاه مرگ کهریزک یک سولۀ مستطیلی شکل ایجاد شده بود و این سوله را قفس بندی کرده بودند، مساحت هر قفس در حدود 30 متر مربع می باشد. در هر کدام از این قفسها بین 40 الی 60 نفر جا داده می شد که زندانیان تقریبا فقط قادر به ایستادن باشند. در این سوله در حدود 200 نفر از دستگیر شدگان قیام مردم ایران و تعدادی از زندانیان عادی نگهداری می شدند.دستگیر شدگان به محض ورود به این زندان تحت شکنجه قرار می گرفتند. شکنجه و زدن ضرباتی که معمولان سر و صورت زندانی و نقاط حساس بدن او را هدف قرار می دادند . شکنجه گران با استفاده از ابزارهای شکنجه مانند باتون، لوله های فلزی،نبشی وشلاق شکنجه می کردند و بیشتر به سر زندانی می کوبیدند .شکنجه گران در مواردی بر روی زندانیان آب گرم می ریختند که یکی از موارد شکنجه روتینی آنها است. آنها همچنین حکم مرگ افراد را داشتند و خود می توانستند تصمیم بگیرند و به اجرا در بیاورند البته مرگ در زیر شکنجه های سبعانه و قرون وسطائی صورت می گرفت و مرگ اکثر جان باختگان بصورت تصادفی نبوده بلکه با طرح،تشخیص و تصمیم قبلی صورت می گرفت.در زیر شکنجه های طاقت فرسا و غیر انسانی که بطور سیستماتیک و علیه تمامی زندانیان صورت می می گرفت.آنها قربانیان خود را انتخاب می کردند و در زیر شکنجه به قتل می رساندند. بنابه گفتۀ شاهدین تقریبا در هر 24 ساعت 2 ال 3 نفر را به قتل می رساندند که در مجموع کسانی که به قتل رسانده شدند در حدود 15 الی 20 نفر می باشند پیکر آنها را لای پتو می پیچاندند و در وانتی قرار می دادند و به سردخانه کهریزک تحویل می دادند.از جمله جوانانی که در زیر شکنجه به قتل رسیدن می توان نام محسن روح الامینی و محمد کامرانی را نام برد. محسن روح الامینی توسط فردی بنام سروان پاسدار زندی معاون اردوگاه مرگ کهریزک پس از شکنجه های زیاد با یک وسیله فلزی به سر شهید راه آزادی مردم ایران محسن روح الامینی می کوبد و در حالی که خون از سر او جاری بود بدستور وی توسط شکنجه گرانی به نامهای سید موسوی و سید حسینی از پا آویزان می شود و مدتها بدین صورت قرار داده می شود که همچنان خون از سر او جاری بود تا زمانی که او جان باخت. محسن روح الامینی با هدف به قتل رساندن شکنجه می شد. با شیوه مشابه محمد کامرانی را به شهادت رساندند.ا
چندن نفر از کسانی که شاهد قتل و شکنجه بودند حاضرند در هر دادگاه بین المللی و هیئت تحقیق بین المللی علیرغم خطر جانی مشاهدات خود را بیان کنند با دلیل و مدارک قابل استناد. آنها همچنین در صورت لزوم می توانند به خانواده های قربانیان به عنوان شهود در هر دادگاه مسقل شرکت کنند به شرط تامین جانی انها . ا
کسانی که در شکنجه و قتل جوانان قیام مردم ایران مسقیما نقش داشتند و تا به حال منجر به مرگ تعداد زیادی از جوانان شده است.احمدرضا رادان ،عامریان (عامری) معاون رادان ،کشمیری (از دستیاران رادان)،حقی فرمانده گارد ،کومیجانی رئیس بازداشتگاه کهریزک،سروان پاسدار زندی معاون اردوگاه کهریزک ،پاسدار سید موسوی قاتلین ( محسن روح الامین)، افسر پاسدار سید حسینی افسر نگهبان زندان کهریزک و 8 نفر از افراد گارد که با نقاب زندانیان را مورد شکنجه قرار می دادند.احمد رضا رادان به اتفاق تعدادی از همدستانش مانند کشمیری، عامریان(عامری) و حقی با هلی کوپتر چند روز درهفته به کهریزک می آیند و زندانیان را خود مورد شکنجه های وحشیانه و تحقیر قرار می دهد.احمد رضا رادان خطاب به زندانیان گفت :در دنیا اول اینجا است زندانی که زندانی را آدام می کنیم بعد ابوغریب و گوانتاناموه علی خامنه ای ولی فقیه روز سه شنبه 6 مرداد ماه دستور بسته شدن بازداشتگاه کهریزک را صادر کرد زیرا، بگفته وی در آنجا معیارهای لازم برای حفظ حقوق بازداشت شدگان وجود ندارد. این در حالی است که در این اردوگاه مرگ دهها نفر به قتل رسیدند و صدها نفر در اثر شکنجه دچار صدماتی شدند و تا پایان حیاتشان اثرات جسمی و روحی آنرا با خود دارند.علی خامنه ای که افراد فوق مجری فرامین وی بوده از ترس به محاکمه کشاندن آنها و افشای نقش خود اقدام به بستن شتاب زده و از بین بردن آثار جرم نمود و افراد فوق را برای ادامۀ جنایت علیه بشریت به شکنجه گاههای دیگر منتقل کرده است.ا

فعالین حقوق بشر و دمرکراسی در ایران،جنایت های قرون وسطائی که در اردوگاه مرگ کهریزک توسط بالاترین مقامات انتظامی که مجریان دستورات علی خامنه ای ولی فقیه هستند را به عنوان جنایت علیه بشریت محکوم می کند و از دبیر کل و کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل خواستار ارسال هیئت تحقیق برای بررسی جنایتهای که در این بازداشتگاه و سایر بازداشتگاهها صورت می گیرد می باشد و تحت پیگرد بین المللی قرار دادن آمرین و عملین آن است.ا

ا15 مرداد 1388 برابر با 6 اگوست 2009
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:ا
دفتر دبیرکل سازمان ملل
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر

اتحادیه اروپا: به احمدی نژاد تبریک نخواهیم گفت

یک سخنگوی اتحادیه اروپا اعلام کرد این اتحادیه به محمود احمدی نژاد به خاطر پیروزی در انتخابات "بحث برانگیز" اخیر تبریک نگفته است و قصد انجام چنین کاری را نیز ندارد.ا
این مسئله در حالی از سوی آمکادئو آلتافاج تاردیو، سخنگوی اتحادیه اروپا در گفتگو با خبرنگاران در بروکسل اعلام شد که ارسال پیام تبریک از سوی اتحادیه اروپا به رهبران تازه انتخاب شده، مرسوم بوده و همواره انجام شده است. اما برخورد شدید از سوی نیروهای امنیتی ایران با معترضان به نتیجه انتخابات که به گفته مقام های ایرانی بیش از 26 کشته بر جای گذاشته و به دستگیری با صدها نفر دیگر منجر شد، باعث اتخاذ موضع اخیر اتحادیه اروپا گردید. محمود احمدی نژاد در مراسم تحلیف خود، تبریگ نگفتن کشورهای مختلف را معادل "بی احترامی به رای و اداره ملت ها" دانست و گفت "کسی منتظر تبریک شما نیست و ملت ایران نه برای اخم ها و تشرهای شما ارزشی قائل است و نه برای تبریک های شما ارزشی قائل خواهد بود."ا
اظهارات سخنگوی اتحادیه اروپا کمتر از یک روز پس از آن منتشر شد که کارل بیلت، وزیر خارجه سوئد که کشورش ریاست ادواری اتحادیه اروپا را در اختیار دارد در وبلاگ شخصی خود خشونت های رخ داده علیه معترضان به نتایج انتخابات در ایران را "به صراحت محکوم کرد."ا
اظهارنظر سخنگوی اتحادیه اروپا با وجود آن انجام شده که برخی سفرای کشورهای عضو اتحادیه اروپا از جمله فرانسه، بریتانیا، و سوئد در مراسم تحلیف محمود احمدی نژاد حضور داشتند اما نماینده ای از سوی کمیسیون اتحادیه اروپا در این مراسم حاضر نبود.ا
آقای بلیت در اشاره به حضور سفرای برخی کشورها در مراسم تحلیف نوشت: "سفرای ما، همانطور که مرسوم است نظاره گر مراسم تحلیف بودند. دیپلمات های حاضر در یک کشور همیشه پیام آوران بهتری از آنها که در آن کشور نیستند بوده اند."ا
وزیر خارجه سوئد نوشت روابط با تهران قطع نشده زیرا اتحادیه اروپا همچنان از مذاکره درباره برنامه هسته ای ایران استقبال می کند.ا
موضع اتحادیه اروپا در تبریک نگفتن به محمود احمدی نژاد، موضعی همگام با آمریکا محسوب می شود. بریتانیا و فرانسه هم حاضر به ارسال پیام تبریک جداگانه ای برای محمود احمدی نژاد نشدند و دفتر وزارت خارجه بریتانیا هم از "لزوم بکارگیری دیپلماسی سرسختانه" در مقابل ایران سخن به میان آورده است.ا
اظهارات سخنگوی اتحادیه اروپا پس از آن مطرح شد که این اتحادیه در بیانیه ای اقدام اخیر ایران در اعدام دستجمعی 24 نفر را محکوم کرد. ریاست اتحادیه اروپا در این بیانیه اعلام کرد این اتحادیه "از استفاده گسترده از مجازات اعدام در ایران، شامل اعدام های دستجمعی مکرر در طی یک ماه گذشته نگران است." 24 نفری که مورد اشاره اتحادیه اروپا قرار گرفتند، روز چهارشنبه پنج اوت (14 مرداد) در زندان رجایی شهر کرج به جرم قاچاق مواد مخدر اعدام شدند.ا
اتحادیه اروپا یک ماه قبل، در روز ششم ژوئیه نیز ایران را به دلیل انجام مجموعه ای از اعدام ها که آخرین آن در روزهای اخیر انجام شد، محکوم کرد. محکومیت روز ششم ژوئیه به دلیل اعدام دستجمعی 20 نفر با اتهام مشابه و در همان زندان ابراز شد. اتحادیه اروپا در بیانیه اخیر خود بار دیگر از ایران خواسته "بطور کامل مجازات مرگ را منسوخ نمایند و تا پیش از آن نیز انجام اعدام‌ها را به تعویق بیندازند."ا
پس از صدور بیانیه ششم ژوئیه تا کنون، 15 نفر از کسانی که ایران مدعی است از اعضاء گروه جندالله بوده اند و همچنین حداقل 3 فرد دیگر به جرم قاچاق مواد مخدر اعدام شده اند.ا
به این ترتیب به نظر می رسد با احتساب 24 نفر اعدام شده در روز پنج اوت، شمار اعدام شدگان در ایران در سال جاری میلادی از مرز 203 نفر فراتر می رود.ا
منبع: بی بی سی فارسی

بیانیه آیت اله صانعی درپی برگزاری دادگاههای نمایشی پس از انتخابات88

باسمه تعالي
«وَلاَ تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمْ النَّارُ وَمَا لَكُم مِن دُونِ اللهِ مِنْ أَوْلِياءَ ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ» (113/هود)ا

تاريخ انقلاب اسلامي پس از رفراندم قانون اساسي، حضوري باشکوهتر و با عظمت تر از انتخابات 22 خرداد را به ياد ندارد. روزها و شبهايي را به ياد داريم که پسران و دختران، مادران و پدران و حتي آنهايي که نمي توانستند در انتخابات مشارکت کنند ، چنان شور و شعفي را به پا ساخته بودند و چنان از آرمانهاي بزرگ معمار و بنيانگذار فقيد جمهوري اسلامي حضرت امام خميني (سلام الله عليه) به بزرگي و خوبي ياد مي کردند که انسان از آن همه عظمت ، وحدت و يکپارچگي به وجد مي آمد.آري، همه به نام دين و به نام آزادي برخاسته از اصول تشيع و براي پاسداري از آرمانها و ارزشهاي شهيدان بخون خفته آمده بودند تا بار ديگر آن هم پس از سي سال به دنيا نشان دهند که آزادي موهبتي است خدادادي و هيچ کس نمي تواند مانع و سلب کننده آن از درياي انسانها باشد.
اما چه شد؟ به ناگهان فرزندان انقلاب به گوشه هاي زندان افتادند. جوانان عزيز طعم تلخ باتوم و گاز اشک آور را تجربه کردند و به ناگاه مجروحان و شهدايي بر جاي ماند. اين همه تنها به خاطر اين بود که مشروعيت انتخابات مورد پرسش واقع شده بود. و آيا سزاوار بود که پاسخ انتقاد و اعتراض آنها را چنين بدهيم و ناخواسته ايجاد بحران نماييم و تمام آن اعتراضها را به دول خارجي نسبت داده و بي محابا از سرنوشت محتوم تمام مستبدان و ظالمان ، آنها را وابسته به دنياي غرب بپنداريم؟ ظلم و تعدي تا آنجا پيش رفت که شاهد دادگاه کساني شديم که خود در تمام حوادث پس از انقلاب و دوشادوش تمام مسوولان حضوري فعال و چشمگير داشتند. دادگاهي که هويت و چگونگي آن از پيش مشخص بود،تا جايي که شاهديم نه تنها به مردم، بلکه به نخبگان آنان و کساني که عمر و جواني خويش را وقف خدمت به اسلام، انقلاب و جمهوري اسلامي نموده اند، نيز رحم نکردند و آنها را با انواع فشارهاي روحي و رواني و نگه داشتن طولاني مدت در سلول هاي انفرادي و قطع ارتباط با خارج از سلول و بي خبر نگه داشتن از همه مسائل روبرو ساختند و مهمتر از همه، خانواده هاي بي گناه آنها را از سرنوشت عزيزانشان بي خبر گذاشتند.
با توجه به آيه شريفه قرآن که به طور صريح و روشن هرگونه اعتنا به ستمکاران و ظالمان و اعتماد بر آنان را به خاطر جهاتي از جمله افزايش جرأت ظالمان و سرکوبگران آزادي هاي خداداي، گناهي خطرناک دانسته و با عنايت به کتاب و سنت و عقل، بر خود لازم مي دانم که يک وظيفه شرعي و حکم الهي را در شرائط امروز و مخصوصاً در رابطه با جلسه دادگاه حدود يک صد نفر از متهمان تذکر دهم. دادگاهي که اگر نگوييم در نظام قضايي جهان کم سابقه است، حد اقل در قضاي اسلامي بي سابقه و بدعتي نو به شمار مي آيد و قطعاً با گناهاني همراه مي باشد.
اما آن نکته اي که بايد به آن توجه کرد، صحت اين اعترافات نيست ، مسئله اي که بي ارزش بودن آن برهمگان روشن است، آن هم تنها به اين دليل که در زندان گرفته شده و حسب فرموده امير المؤمنين (عليه السلام) اقرار در زندان و حبس اعتبار نداشته و ندارد، و نه از آن جهت که عمده اعترافات گرفته شده، اقرار در حق ديگران است، که نه تنها بي ارزش، بلکه افترا و تهمت، معصيت کبيره و بر خلاف همه قوانين، حقوق و کرامت انسان هاست و همه کساني که به نحوي در نشر اين گونه اعتراف ها دخيل بوده اند، در گناه آن ها شريک و سهيم مي باشند و همه آن ها مستوجب عذاب افترا و تضييع آبروي مردم هستند، موضوعي که در اسلام از جان انسانها بالاتر است و خواه ناخواه در زماني نه چندان دور، قبل از جزاي آخرت، کيفر و جزاي عمل خائنانه خود را در اين دنيا ودر محکمه اي صالح و عادلانه خواهند ديد.
لکن نکته مهمي که بايد مورد توجه قرار گيرد، عبارت از بي اعتنايي به اين اعتراف گيري ها و عدم ترتيب اثر به آن هاست که ترتيب اثر دادن به آن ها هر چند بسيار ناچيز باشد، اعتماد و اعتنا به ظالمين به حقوق ملت و کرامت انسان ها بوده و مخالفتي روشن و آشکار با قرآن و وحي و حکم الهي مي باشد.
درخاتمه همگان بايد از خداوند توانا بخواهند تا استقامت همراه با مسالمت در راه احقاق حق و حاکميت بر سرنوشت خويش را به ما ارزاني دارد و از او متضرعانه بخواهيم که به برکت ايام با برکت شعبانيه و مولود منجي عالم بشريت، به ملت ما صبر و نصر و جزاي خير عنايت فرمايد.
يوسف صانعي14/مرداد/1388

بیانیه زهرا اشراقی نوه امام خمینی راجع به وضعیت موجود در کشور

زهرا اشراقی: شرایط فعلی باعث شرمندگی بنده به عنوان نوه ایشان شده است
نوه امام (ره) عدم شناسایی برخی از دستگیر شدگان در راهپیمایی‌های خیابانی را از مهمترین دغدغه‌ها دانست و از مسئولان قضایی و امنیتی کشور خواست افرادی را که در بازداشتگاها نگه داری می شوند را شناسایی کرده و نگرانی خانوادها را رفع کنند.

به گزارش سحام نیوز زهرا اشراقی، نوه بنیانگذار انقلاب اسلامی در گفتگو با خبرنگار ما گفت: به عنوان عضوی از خانواده امام (ره) شرمنده فعالان سیاسی و یاران همیشگی امام (ره) و خط مشی ایشان هستم که امروز در مسند اتهام براندازی نظام قرار گرفته‌‌اند.
زهرا اشراقی با اشاره به قضاوت افکار عمومی اظهار داشت: خوشبختانه همه اقشار مردم بر آنچه به فعالان سیاسی و مبارزین انقلاب گذشته واقف هستند. وی تصریح کرد: دادگاه مذکور نمایشی است که روز به روز اعتماد مردم را به حکومت کاهش داده و سلب می‌کند.
اشراقی تصریح کرد: اکثر زندانیان سیاسی که امروز در دادگاه محاکمه می‌شوند از یاران نزدیک و وفاداران و پشتوانه‌های امام در پیروزی انقلاب اسلامی بودند که همین امر موجب شد شرمندگی بنده به عنوان نوه ایشان شده است.
این فعال سیاسی با بیان اینکه به گفته امام (ره) نظام و ابسته به فرد نیست، اظهار داشت: افرادی که خود از پایه گذاران و مبارزان انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران بوده‌اند، امروز به خود نظام خیانت نمی‌کنند.
نوه امام (ره) عدم شناسایی برخی از دستگیر شدگان در راهپیمایی‌های خیابانی را از مهمترین دغدغه‌ها دانست و از مسئولان قضایی و امنیتی کشور خواست افرادی را که در بازداشتگاها نگه داری می شوند را شناسایی کرده و نگرانی خانوادها را رفع کنند.
این فعال سیاسی همچنین خطاب به رئیس قوه قضاییه گفت: سلب مسئولیت بزرگترین اشتباه است، ارزنده است در روزهای آخر فعالیت خود در این سمت به میدان آمده و با به اتمام رساندن پرونده دستگیر شدگان حوادث اخیر، با خرسندی از سمت خود خداحافظی کنید. نوه امام (ره) برگزاری چنین دادگاهی را در تاریخ انقلاب بی‌سابقه دانست و از فرزندان شهیدانی همچون شهید مطهری و بهشتی که امروز خود دارای جایگاه اجتماعی در بین مردم و مسئولان هستند، خواست فعالیت خود را بیشتر کنند و از موقعیت فعلی در جهت بهتر شدن فضای کنونی کشور استفاده کنند.

Wednesday, August 5, 2009

جشن با شکوه مراسم تحلیف ریاست جمهوری (؟؟؟)ا

گزارش از حامد
جشن باشکوه و میلیونی طرفداران احمدی نژاد همزمان با مراسم تحلیف وی در اطراف مجلس باعث نشد تا ایشان مجبور شود با هلیکوپترهای میل روسی که از شب قبل در فرودگاه قلعه مرغی مستقر شدند به بهارستان رفت و آمد کند و خود با پای پیاده مثل رفتن اوباما به کاخ سفید در خیابان حرکت کرد.از ساعت 7 صبح تمام خیابان های منتهی به میدان بهارستان گل و شیرینی توزیع می شد و هر 5 قدم یک بسیجی و لباس شخصی دیده نمی شد.
ایستگاه مترو بهارستان و ملت کاملا باز بود و در مقابل ایستگاه مترو میدان شهدا یک گروهان بسیجی مستقر نبود. خیابان 17 شهریور (شهباز) حتی یک مامور بسیجی دیده نشد و در مقابل بانک ملی و ساختمان شهرداری در خیابان مجاهدین اسلام با چوب و چماق هیچ کس به صف نبود. جلوی ایستگاه متروی شهدا جوان جویای نام بسیجی با باتوم به زانوی آن دختر جوان نزد. ساعت 8 صبح جلوی پمپ بنزین میدان شهدا بین لباس شخصی ها بسیجی ها ماسک سبز رنگ تقسیم نشد.ترافیک زیاد میدان شهدا که نزدیکترین میدان به بهارستان است سبب تصادف ماشین اداره برق نشد. جلوی مجلس روبروی دفتر روزنامه جمهوری اسلامی پاتوق چندین گردان مامور بسیجی نبود. در کوچه های اطراف میدان بهارستان و پل چوبی و خیابان زرین نعل بسیجی ها به مردم و رهگذران حمله نکردند. لابه لای بسیجی ها چندین نفر از عمله و بناهایی که هر روز در میدان بهارستان و شهدا می نشینند دیده نشد. چندین نفر از معترضین دستگیر نشدند و همه چی به خوبی تمام شد

لیست شهدا و بازداشت شدگان جنبش سبز

لیست نسبتا کاملی از شهدا و دستگیر شدگان جنبش سبز را با مشخصات کامل و بعضا عکس میتوانید در این صفحه ببینید. لطفا اطلاع رسانی کنید: ه

گزارش تجمعات اطراف مجلس در روز 14 مرداد، مراسم تحلیف

گزارش توسط خبرنگار خیابانی
سلام دوستان
امروز ساعت 10 موفق شدم برسم بهارستان ،
مترو در ایستگاه ملت و بهارستان توقف نداشت ، دروازه شمیران پیاده شدم رفتم سمت مجلس،از درب مترو که بیرون اومدم فقط بسیجی بود و چوب و چماق مثل اینکه پیش از رسیدن من درگیری شده بود یه خانم میانسالی میگفت دوستش رو گرفتن و به زور بردن ،تو درگیری اشک اور هم زدن مردم کم نبودن خیلی زیاد بودن ولی همه فقط راه میرفتن.بعضی جاها هم مردم چند تا چند تا کنار هم نشسته بودن تو راهروی ساختمان یا گنار خیابان بیشتر جلوی مجلس. جلوی درب مسجد مطهری هم عین مور و ملخ بسیجی ریخته بودن. گارد ویژه بیشتر از میدون بهارستان به بعد ایستاده بود و زیاد هم بودن
خواستم دوباره برگردم سمت مجلس که دیدم مردم دارن میان پایین
فرمانده بسیجی ها از بین مردم گلچین میکردن "آقا شما بیا .خانم بیا"ه
نمیدونم بالا چه خبر شد یه دفعه مردم و گارد و بسیجی همه اومدن به سمت پایین
الان هم از بازار خبر رسید که ،تو بازار شلوغ شده دارن شعار میدن بازاری ها هم دارن تعطیل میکنن میگفت
معلوم نیست احتمالا فردا هم تعطیل باشیم

بدون شرح!ا (تصویری از مراسم تنفیذ احمدی نژاد)ا

بدون شرح!ا

شجاعت زنان در جنبش سبز مثال زدنیست

تجمعات اعتراض آمیز 12 مرداد - تهران
حوالی پارك ساعی ماموران جوانی را دنبال كرده او را بی رحمانه وخشن به زیر ضربات باتوم ومشت ولگد می گیرند تی شرت او پاره پاره شده و از تنش به كف خیابان می افتد بالا تنه كبودش مورد اصابت قرار می گیرد جمعیت فریاد می زند نزنید ولش كنید. چند زن خود را به خیابان و زیر و دست وپای مامورین می اندازند زنی میانسال كه دهان بندی بر صورت دارد دست در گردن پسر انداخته و سعی در كشاندن او به پیاده رو و رها کردن او از دست گاردی ها دارد. یكی از ماموران درشت هیكل چنگ بر گردن زن انداخته او را بلند كرده و به داخل جوی آب پرت می كند.

زنی جوان دیگری مضطرب و گریان و با فریادهای جگر خراش به كمك او شتافته و خود را به سرو گردن مامور معترض آویزان می كند. زنان و مردان دیگر به هم می گویند برویم كمك مادرش نگذاریم پسر را ببرند. در همین حین جوان برهنه را مامورین به سمت شمال خیابان می كشانند و او را به ترك یكی از موتورسیكلت ها سوار می كنند و دستانش را از پشت دست بند پلاستیكی می زنند. بلافاصله ماموری لباس شخصی به پشت موتور می پرد و پشت پسر می نشیند كه مانع رهایی اش از سوی زنان شود موتور سیكلت به سمت شمال خیابان حركت می كند. زنان و چند مرد فرمانده نیروها را در پیاده رو محاصره می كنند بین او و نیروهایش جدایی می افتد بقیه نیروها حركتشان را كند می كنند كه فرمانده شان به آن ها ملحق شود چندین زن كه از سمت شمال به جنوب می آیند و از دور نظاره گر فریاد های خشم آگین زنان اند به همراه مادر پسر و چند زن دیگر به وسط خیابان دویده و راه حركت را بر موتور سیكلت ها می بندند. چهره وحشت زده جوان برهنه بر روی موتورسیلكت كه نگاهش غمگین و هراسان به سمت جمعیت حاضر در پیاده روی شرقی است رقت انگیز و متاثر كننده است زنی میان سال مردم را تشویق می كند بجنبید آزادش كنید و الا فردا باید جسدش را از سردخانه تحویل بگیریم!

زنان و مردی میان سال خطاب به فرمانده شان می گوید باید آزادش كنید باید آزادش كنید. نمی گذاریم او را ببرید مگر چه كرده؟ در پیاده رو راه پیمایی كرده به چه حقی می زنیدش؟ با فشارهای همه سویه ومتحد مردم و جمع شدن عده ای بیشتری از زنان و جیغ و فریادهای آنان فرمانده سست می شود حتی زنی كه مصر است به هر قیمتی مانع بازداشت جوان بی گناه شود پاهای فرمانده را گرفته و خودش زانو بر زمین زده و جیغ می كشد كه محال است بذارم از این جا بری. باید آزادش كنی.
این صحنه مقاومت شكوه مند و انسانی و همدردی بی نظیر انسان ها نسبت به هم اشك شوق در چشم برخی نشاند بالاخره جوان آزاد شد و دستش در دستان زنان، مادران به پیاده رو آورده شد .
جمعیت یك صدا دست زدند و هورا كشیدند چند زن به سمت مادرش رفته و او را غرق بوسه كردند او خیس عرق و خسته از پیكاری نیم ساعته آرام بر سكوی دیواره پارك ساعی نشست و وقتی تعریف و تمجید تشویق آمیز مردم را كه دورش جمع شده و از فداكاری مادرانه اش می گویند، فروتنانه می گوید : من مادرش نیستم!ا

درود بر توای شیرزن پارسی

نامم مارال است. از تهران تماس میگیرم. من یک زن 66 ساله هستم. ما یک گروه 3 نفره هستیم که با هم ارتباط داریم و بیرون میرویم و خودمان رهبر خودمان هستیم. من از همه کوچکترم. 66 سال دارم. بعدی 70 و دیگری 73 ساله است که میجنگیم پابپای جوانها. شما نمیبینید چه خبر است. شما فقط در فیلمها میبینید که یکی تیر خورده و می افتد و بعد هم که فیلمبرداری تمام میشود بلند میشود و قاه قاه میخندد برای اشتباهی که شاید در فیلم کرده باشد. ولی اینبار وقتی تیر میخورد بلند نمیشود چون این فیلم نیست ولی روحش میخندد. درست مثل یک فیلم جنگیست ولی جنگ واقعی روح و جسم است، جنگ آزادیست، جنگ فرار از یک زندان بزرگ بنام ایرانست. انسانها یا مرگ واقعی میخواهند یا زندگی واقعی. دیگر ترسها ریخته اند. دیگر کسی از چیزی نمیترسد. مردم دست در دست هم هستند در خیابانها برای بدست آوردن زندگی، نفس کشیدن واقعی و بیرون آمدن از این زندان بزرگ. وقتی که پول مردم را گرفتند و خرج ترور و حماس و حزب الله و غیره کردند، روح و روحیه و اخلاق و ایمان و شرف و حیثیت وناموس همه را گرفتند، آنقدر گرفتند که همه بجوش آمدند. دیگر نمیترسند، چون چیزی ندارند که از دست بدهند. بخدا قسم، قسم به خدای خودم، البته که خدای خودم، چیزهایی دیدم که مطمئن هستم که تا مردم حقشان را نگیرند و در و دروازه این زندان بزرگ باز نشود ول نخواهند کرد. حق گرفتنیست، دادنی نیست. کجا هستند آن پدران و مادرانی که دو دستی زندگی و شرف و ناموس و هستی و وجودشان را بدست یک عده نامرد دادند. حالا بلند شوید. بخاطر بچه هایتان، حق آنان را پس بگیرید. شرف را به ایران برگردانید. شما نمیدانید با مردم چه میکنند. شما فقط فیلم سینمایی تماشا میکنید. فیلم تراژدی، فیلم وحشت، فیلمی که تمام آرتیستهای آن 30 سال تحریم دیدند، دکترا گرفتند. این فیلم واقعی را بازی میکنند و تِم خودشان را مینویسند، با تمام وجودشان. این فیلم حق است. فیلم سند حق است.
حالا اینها را گفتم، بگذارید از خوبیهای این چند روزه بگم. شما نمیدانید قبل از این برنامه درین چند سال مردم چقدر عصبانی و زودرنج و غیر عادی شده بودند. همه در حالت اینکه در یک سفر خسته کننده کاری باشند زندگی میکردند. ولی دیگر مسافرت دارد تمام میشود و میخواهند به خانه هایشان برگردند، چون دیگر این هتل خیلی کثیف و بدبو شده، دیگر ماموریت تمام شده. حالا فقط پول هتل را پرداخت میکنند. اصلا بابت پول دادن و بهاء دادن ناراضی نیستند، میخواهند بروند خانه هایشان. ناراضی ازین بها دادن نیستند. میروند و از صفر شروع میکنند. بخدا نمیتوانید باور کنید که در خیابانها، مغازه ها و گذرها مردم چقدر متفاوت شده اند. قیافه ها و چشمان خندان، دیگر دماغها بالا نیست و فخر فروشی نیست. با دو انگشت هفتِ پیروزی از کنار هم رد میشوند. ماشینها که از کنار هم رد میشوند، با انگشت پیروزی رد میشوند و جواب میگیرند از همه. دیگر در صف های نان و تره بار و غیره دعوا نمیشود. عبوسی ها از چهره ها رخت میبندد. در حالی که باتوم میخورند گویی که نوازش میشوند و زمین میخورند و دوباره بلند میشوند تا به راهشان ادامه دهند. حالا من یکی از آنها هستم. درست در سن 66 سالگی در اثر زدن باتوم به من بزمین خوردم. هنوز زانوهایم سیاهست، ولی خوشحالم. (گریه مارال) … همه خوب و با محبت شدند. دیگر ماشینها روی خط عابر نمی ایستند. قبلا می ایستادند. وقتی اعتراض میکردم میگفتند “خانم دلت خوشه، برو بابا“. ولی حالا اگر کسی هم ایستاد عذر خواهی میکند. مگر این بیشرف ها میگذارند که آدم اعصاب داشته باشد. همه به هم حالا احترام میگذارند. نمیدانم قبلیها از کرۀ دیگری آمده بودند یا امروزیها! شما نمیدانید چقدر روحیه مغازه داران عوض شده. با اینکه دیگر مشتری خیلی کمتر دارند درین چند روزه، ولی ناراحت نیستند. همه حالت آماده باش، جنگی دارند. برای پائین کشیدن کرکره ها. خیابان ما مردم زیادی از خانه ها الله و اکبر میگویند. شما نمیدانید وقتی ساعت 10 شب میشه چطور تهران میلرزد. مثل آهنگ و ملودی اوج میگیرد. یک آرامش به آدم میدهد. من از چند نقطه شهر خبر دارم. نیاوران، محمودیه، شهرک غرب، اسلامشهر، افسریه و زعفرانیه آشنا دارم و با یکدیگر تماس داریم تا مطلع شویم در کجا صدا هست، الله و اکبر هست، شعار مرگ بر دیکتاتور هست. در همین موقع که عده ای از مردم در خیابان بودند، از پنجره فریاد میزدند، چند بسیجی آمدند و فحاشی کردند و لحظاتی بعد در حدود 20 موتور سوار چماقدار در حال تیر هوایی زدن وارد خیابان ما شدند. ریختند، زدند، سوار ماشین کردند و بردند ولی مردم از بالا و پائین آنها را هو میکردند. وقتی مردم آنها را میگیرند سکوت میکنند و مثل بید میلرزند. فقط قدرتشان درین چماقهاست تا موقعی که دستشان است ولی هیچ… نیستند. من میدانم که بالاخره ما پیروزیم چون حق با ماست. چند روز قبل از انتخابات عزای فاطمه بود، با تاکسی از خیابانها میگذشتم، در قسمتهای مختلف شهر میدیدم در حدود بیست تا سی نفری جلوی مساجد در حال سینه زدن و عزاداری بودند ولی مردم انگار نه انگار، هیچ توجهی به آنها نداشتند. با چشم خودم دیدم دخترانی با روسری قرمز، پسران با تیشرت قرمز از کنار آنها میگذشتند و چون زمان انتخابات بود حتی اگر لخت هم بیرون میرفتی چیزی نمیگفتند.
اکنون با اینکه جنگ است ولی اعصابها خوب است، روحیه ها خوب است، امیدها آمده، دوباره برگشته، دیگر کسی نمیترسد.
درمورد مرگ ندا که اینها میگویند کار اجنبی است، یادتان هست که در سال 57 جلوی دانشگاه جوانی را کشتند و روی دست بلند کردند و انقلاب را شروع کردند. اینها خوب بلدند چه کنند، چه بگویند، چگونه تهمت بزنند، چون خودشان این کاره اند. حالا میگویند ندا را بیگانه ها کشتنند. یعنی که باور میکند؟ اگر بگویند الان روز است، مردم میگویند شب است. یک چیز دیگر، قبل از انتخابات در ماشینها دختران و پسران برای کاندیداهااعلامیه پخش میکردند. یک روز که سوار تاکسی بودم، جوانی امد که اعلامیه ای به ما بدهد، من نگرفتم. راننده اعلامیه را گرفت و دید پشت آن نوشته شده “رای ندهید”. پشیمان شدم که چرا نگرفتم تا مدرک داشته باشم. بین اینان انقدر اختلاف است و آخر باید خودشان خودشان را بخورند.
Source: Persian News

'مجلس، قتل نوجوان دوازده ساله با ضربه باتوم را بررسی می کند'

کمیته حقیقت یاب مجلس وعده داده است ماجرای قتل یک نوجوان ایرانی در جریان تجمع معترضان به نتیجه انتخابات را مورد بررسی قرار دهد. روز چهارشنبه، 5 اوت (14 مرداد)، روزنامه اعتماد ملی به نقل از حمید رضا کاتوزیان، عضو کمیته حقیقت یاب مجلس،گزارش کرد که این کمیته در نظر دارد چگونگی کشته شدن علیرضا، نوجوان دوازده ساله ای را که در اثر ضربه باتوم در بهشت زهرا جان خود را از دست داد پیگیری کند. به نوشته این روزنامه، روز پنجشنبه گذشته، علیرضا همراه با پدرش برای شرکت در مراسم چهلم بعضی از کشته شدگان اعتراضات مردم به بهشت زهرا رفته بود اما هنگام بازگشت، دستش از دست پدر جدا می شود. براساس این گزارش، در این هنگام، علیرضا در اثر اصابت ضربه باتوم به سرش دچار خونریزی مغزی شده و جان خود را از دست می دهد. خانواده این نوجوان ایرانی سرانجام موفق می شود پس از چهار روز، جنازه فرزند خود را شامگاه دوشنبه از پزشکی قانونی تحویل بگیرد اما گزارشی در مورد مراسم یادبود برای این نوجوان خبری در دست نیست.
Source: BBC Persian

Monday, July 20, 2009

لیست شهدای شناسایی شده اعتراضات انتخاباتی به ۶۶ نفر رسید

اسامی شهدای شناسایی شده اخیر
به روز شده : جمعه ١٧ جولای ٢٠٠٩

در جریان خیزش انقلابی مردم در ایران نیروھای سرکوبگر رژیم جنایتکار اسلامی به وحشیانه ترین شکلی دست به قتل عام مردم چه در خیابانھا و چه در بازداشتگاھھا زدند. کشتار مردم معترض و به تنگ آمده از حکومت اسلامی به ویژه بعد از سخنرانی علی خامنھ ای ولی فقیھ رژیم در ٢٩ خردادماه کھ رسما فرمان سرکوب خونین اعتراضات مردم را صادر کرد، ابعاد به مراتب گسترده تری یافت. بر اساس گزارشات تکمیلی رسیده بخش زیادی از جان باختگان در روزھای بعد از ٢٩ خردادتوسط نیروھای نظامی جمھوری اسلامی به قتل رسیده اند. جمھوری اسلامی در عین حال به طور وسیع و سازمان یافته تلاش میکند افکار عمومی ایران و جھان را از میزان قربانیان جنایت شان بی اطلاع سازد. طبق گزارشات رسیده ماموران نظامی جمھوری اسلامی با مراجعه به بیمارستانھا و ھر جایی که
امکان نگھداشتن زخمی ھا و کشته ھا بود بزور آنھا را ربوده و در موارد زیادی خود به خاک میسپردند.
از سوی دیگر رفتار مامورین سرکوبگر باخانواده ھا ی جانباختگان را ه آزادی تماما غیر انسانی و توھین آمیز بود .مامورین وزارت اطلاعات جمھوری اسلامی با تحت فشار قرار دادن خانواده ھای قربانیان رویدادھای اخیر، تنھا با قید تعھد و شروط تعیین شده توسط مقامات جمھوری اسلامی حاضر بھ تحویل دادن اجساد عزیزان شان میشدند. بخشی از شروطی کھ مامورین وزارت اطلاعات در تعھد ھا نوشتھ اند بھ قرار زیر می یاشد:
١- مراسم بي سر و صدا و فقط با حضور افراد نزدیك خانواده صورت بگیرد
٢- در مراسم ھیچ گونھ شعار و تبلیغ علیھ حكومت و سخنراني انجام نشود.
٣- در مراسم و روي سنگ قبر علت مرگ نوشتھ نشود.
مامورین وزارت اطلاعات تلاش گسترده ای را بکار می برند تا از انتشار اسامی و عکس جان باختگان جلوگیری کنند. آنھا حداکثر فشار را بر روی خانواده ھای قربانیان بکار می برند تا بتوانند جنایت مرتکب شده را بپوشانند و مردم ایران و جھانیان و بخصوص سازمانھای حقوق بشری از آن بی اطلاع بمانند. علیرغم تھدیدات و فشارھای مامورین وزارت اطلاعات اسامی این اسامی تاکنون بھ ھمت برخی از خانواده ھا و فعالین دفاع از
آزادی و حقوق انسانی تھیھ شده است. ھمینجا ما ھمھ مردم ایران را فرا میخوانیم تا در تھیھ اسامی و عکسھای کلیھ جان باختگان رویدادھای اخیر بھ ھر شکل ممکن ما را یاری دھند. برای تماس و ارائھ اطلاعات بیشتر لطفا با فرشاد حسینی تماس بگیرید. (farshadhoseini@yahoo.com, 0031633602627)
اسامی و اطلاعات بدست آمده از جان باختگان
ندا صالحی آقا سلطان، در جریان اعتراضات مردمی در روز شنبھ ٣٠ خرداد ١٣٨٨در محلھٔ امیر آباد تھران (خیابان کارگر شمالی، تقاطع خیابان صالحی و کوچه خسروی) بھ ضرب گلولھ کشتھ شد. انتشار فیلم کوتاھی از لحظات جان سپردن وی بازتابھای فراوانی در رسانھ ھای جھان بھ دنبال داشت. محل دفن: بھشت زھرا قطعھ ٢۵٧ ردیف ۴١ شماره ٣٢
اشکان سھرابی، ١٨ سالھ،دانش آموز(پشت کنکوری)، محل فوت : تقاطع بوستان سعدی و رودکی (سلسبیل). وی بھ گواه شاھدان توسط نیروھای لباس شخصی در حین تظاھرات علیھ جمھوری اسلامی بھ ضرب گلولھ بھ قتل
رسید.محل دفن: قطعھ ٢۵٧ بھشت زھرا ردیف ۵٠ شماره ١٩

بھمن جنابی ٢٠ سالھ، شاغل در مغازه نصب و تعمیرات شوفاژ. وی بھ گواه شاھدان توسط نیروھای لباس شخصی در حین تظاھرات علیھ جمھوری اسلامی بھ ضرب گلولھ بھ قتل رسید.
حسین طھماسبی جوان ٢۵ سالھ می باشد كھ در جریان تجمعات اعتراضی روز دوشنبھ ٢۵ خرداد ماه در خیابان نوبھار كرمانشاه مورد حملھ ی مأموران مسلح وابستھ بھ دولت قرار گرفتھ و در اثر ضربات وارده بھ قتل
رسیده است. حسین طھماسبی بر اثر ضربات متعدد باتوم و اصابت این ضربات بھ سر توسط نیروھای انتظامی
جمھوری اسلامی کشتھ شد. حسین بھ ھیچیک از کاندیداھا رأی نداده بود و آن روز برای اعتراض بھ خفقان و » یکی از دوستان حسین می گوید صدھا تن از مردم از نزدیک شاھد مرگ وی بودند. «. استبداد جمھوری اسلامی بھ خیابان آمده بود

کیانوش آسا، دانشجوی کارشناسی ارشد رشتھ مھندسی شیمی در دانشگاه علم و صنعت ایران بود. او در جریان تظاھرات روز دوشنبھ ٢۵ خرداد ١٣٨٨ در میدان آزادی تھران ناپدید شد و روز ٣ تیر ماه ١٣٨٨ در حالیکھ تمام بدن
او بھ علت ضربھ ھای باتوم کبود شده بود، در سردخانھ پزشکی قانونی تھران توسط خانواده اش شناسایی
شد. پیکر کیانوش در شھر کرمانشاه بھ خاک سپرده شد. مراسمی بھ مناسبت یادبود این جان باختھ در دانشگاه
علم و صنعت ایران در ٧ تیر با وجود تھدید گسترده مسئولان دانشگاه و وزارت اطلاعات برگزار شد.
مھدی کرمی، مھدی کرمی ٢۵ سالھ کھ در ٢۵ خرداد در تقاطع جنت آباد وخیابان کاشانی در اثر اصابت
گلولھ بھ گلو.
مصطفی غنیان دانشجوی مھندسی دانشگاه شریف کھ با تیراندازی نیروھای بسیج بھ قتل رسید. دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه تھران. شب دوشنبھ ٢۵ خرداد کوی دانشگاه تھران. محل دفن: مشھد
ناصر امیر نژاد (متولد: ١٣۶٢ - درگذشت: ٢۵ خرداد ١٣٨٨ ، تھران ) دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی
واحد علوم و تحقیقات تھران در رشتھ ھوا-فضا بود کھ در جریان راھپیمایی مردم تھران در میدان آزادی
(در ابتدای خیابان محمد علی جناح در تیراندازی از ساختمان بسیج) در ٢۵ خرداد ١٣٨٨ کشتھ شد. پیکر
این دانشجو در ٢٩ خرداد ١٣٨٨ در یاسوج تشیع و بھ خاک سپرده شد.
محمد حسین برزگر ٢۵ سالھ، دیپلم شغل آزاد بھ دلیل اصابت گلولھ بھ سر در تاریخ چھارشنبھ ٢٧ خرداد در میدان ھفت تیر جان باخت و در یكشنبھ ٣١ خرداد بعد از تعھد گرفتن از خانواده در قطعھ ٣٠٢ بھ خاك سپرده شد.
سید رضا طباطبایي ٣٠ سالھ لیسانس حسابداري ، كارمند بھ دلیل اصابت گلولھ بھ سر در ٣٠ خرداد در خیابان آذربایجان جان باخت و چھارشنبھ ٣ تیربعد از تعھد گرفتن از خانواده در قطعھ ٢۵٩ بھ خاك سپرده شد.
ایمان ھاشمي ٢٧ سالھ شغل آزاد بھ دلیل اصابت گلولھ بھ چشم شنبھ ٣٠ خرداد در خیابان آزادي جان باخت و چھارشنبھ ٣ تیر در قطعھ ٢۵٩ بھ خاك سپرده شد.
پریسا كلي ٢۵ سالھ فارغ التحصیل رشتھ ادبیات بھ دلیل اصابت گلولھ بھ گردن در یكشنبھ ٣١ خرداد در بلوار كشاورز جان باخت و سھ شنبھ ٢ تیر در قطعھ ٢۵٩ بھ خاك سپرده شد
محسن حدادي ٢۴ سالھ طراح برنامھ ھاي كامپیوتري شنبھ ٣٠ خرداد بھ دلیل اصابت گلولھ بر پیشاني در خیابان نصرت جان باخت و سھ شنبھ ٢ تیر در قطعھ ٢۶٢ بھ خاك سپرده شد.
محمد نیكزادي ٢٢ سالھ فارغ التحصیل عمران در سھ شنبھ ٢۶ خرداد بھ دلیل اصابت گلولھ بھ سینھ در میدان ونك جان باخت و شنبھ ٣٠ خرداد در قطعھ ٢۵٧ بھ خاك سپرده شد.
علي شاھدي ٢۴ سالھ بعد از دستگیري و انتقال بھ كلانتري در تھرانپارس یكشنبھ ٣١ خرداد بھ دلایل نامعلوم در كلانتري جان باخت پزشكي قانوني علت مرگ وي را نامشخص اعلام كرده اما خانواده وي معتقدند بھ علت ضربات باتوم در كلانتري جان باختھ است. وي ۴ تیردر قطعھ ٢۵٧ بھ خاك سپرده شد.
واحد اكبري ٣۴ سالھ شغل ازاد و متاھل داراي یك دختر ٣ سالھ در شنبھ ٣٠ خرداد بھ دلیل اصابت گلولھ بھ پھلو در خیابان ونك جان باخت و سھ شنبھ ٢ تیر در قطعھ ٢۶١ بھ خاك سپرده شد.
ابوالفضل عبدالھي ٢١ سالھ فوق دیپلم برق ٣٠ خرداد در مقابل دانشگاه صنعتي شریف بھ دلیل اصابت گلولھ بھ پشت
سرجان باخت و سھ شنبھ ٢ تیر در قطعھ ٢۴٨ بھ خاك سپرده شد.
سالار طھماسبي ٢٧ سالھ دانشجوي كارشناسي مدیریت بازرگاني رشت شنبھ ٣٠ خرداد در خیابان جمھوري بھ دلیل اصابت گلولھ بھ پیشاني جان باخت ودوشنبھ ٢ تیر در قطعھ ٢۵۴ بھ خاك سپرده شد.
فھیمه سلحشور ٢۵ سالھ دیپلم یكشنبھ ٢۴ خرداد بھ دلیل اصابت باتوم بھ سر و خونریزي داخلي در میدان ولي عصر بعد از انتقال بھ بیمارستان در تاریخ ٢۵ خرداد جان باخت و ٢٧ خرداد در قطعھ ٢۶۶ بھ خاك سپرده شد.
وحید رضا طباطبایي ٢٩ سالھ لیسانس زبان انگلیسي چھارشنبھ ٣ تیر در بھارستان بھ دلیل اصابت گلولھ بھ سر جان باخت و ۶ تیر در قطعھ ٣٠٨ بھ خاك سپرده شد.
فرزاد جشنی جوانی ایلامی فرزند سید جعفر، اھل شھرستان آبدانان ایلام، کھ برای امرار معاش در تھران بھ سر می برده است، در اثر حملھ ی نیروھای رژیم جان خود را از دست داد. پیکر فرزاد با تدابیر امنیتی و با جلوگیری از اطلاع رسانی، در ١٩ ماه ژوئن، در شھر آبدانان بھ خاک سپرده شد .
شلیر خِضری، دانشجو، اھل شھر پیرانشھر، روز ١۶ ماه ژوئن، بھ ھنگام حملھ و یورش نیروھای رژیم بھ دانشگاه تھران، جان خود را از دست داده است. پیکر شلیر در شھر پیرانشھر، از سوی خانواده اش بھ خاک سپرده می شود.
یعقوب بروایھ، دانشجوی کارشناسی ارشد رشتھ تئاتر در دانشکده ھنر ومعماری دانشگاه تھران، روز چھارم تیر ماه توسط نیروھای بسیج از بام مسجد لولاگر مورد اصابت گلولھ قرار گرفت، از ناحیھ سر مجروح شد و بلافاصلھ توسط دوستانش بھ بیمارستان لقمان انتقال یافت اما بھ رغم تلاش پزشکان برای جان وی، در نھایت دچار مرگ مغزی
شد و بھ شھادت رسید. یعقوب بروایھ فرزند دوم یک خانواده پنج نفری و اھل اھواز بود. وی متولد تیرماه ١٣۶١ بوده و در ھنگام مرگ تنھا ٢٧ سال سن داشت.بھ نوشتھ برخی سایت ھای خبری یعقوب بروایھ کھ در کنترل کامل مامورین تحت مداوا قرار داشت، از این حادثھ جان سالم بھ در نبرد. او تنھا دقایقی پیش از مرگ چشم گشود، دستان مادرش را گرفت و زیر لب گفت: مادر من برای آزادی کشتھ شدم.... و چشم فروبست. گفتھ میشود ماموران امنیتی پیکر بی جان یعقوب را تحویل گرفتند و بھ محل نامعلومی بردند و سرانجام بعد از ٤٨ ساعت بھ خانواده او اطلاع دادند جسد یعقوب بھ خاک سپرده شده است. ماموران از خانواده او تعھد گرفتھ اند کھ از ھرگونھ اطلاع رسانی و برگزاری مراسم برای او خودداری کنند.
کاوه علی پور، ١٩ سالھ، شنبھ ٣٠ خردادماه در تھران بھ قتل رسید. بنا بھ گزارش وال استریت ژورنال: حکومت برای پس دادن جنازه کاوه علی پور معادل ٣٠٠٠ دلار پول گلولھ از خانواده اش خواستھ است!
سعید عباسی فر گلچی، ٢۴ سالھ، فروشنده کیف و کفش، کسبھ ساکن خیابان رودکی (سرسبیل)، مجرد، ھویت یکی دیگر از جان باختگان اعتراضات روز شنبھ در تھران است. سعید در خیابان رودکی تقاطع بوستان سعدی مقابل
بانک پاسارگاد مورد اثابت گلولھ قرار گرفتھ و جان میسپارد. وی کارگر کقش آرام در خیابان رودکی جنوب خیابان دامپزشکی بوده است ویدئویی از پیکر بی جان وی را اینجا مشاھده نمایید. در ٢٠ جون در خیابان رودکی بھ قتل رسی.
مبینا احترامی، دانشجوی بھبھانی دانشگاه تھران در جریان حملھ انصار حزب الله و لباس شخصی ھا بھ کوی دانشگاه در شامگاه ٢۴ خرداد مورد حملھ وضرب و شتم قرار گرفتھ و جان خود را از دست داد. بھبھان شنبھ ٣٠ خرداد در سوگ مبینا نشست و خانواده داغدارش را یاری نمود. مادر مبینا دیروز در میان ضجھ ھایی جانسوز گناه کشتھ شدن عزیز خود را از مسئولان می پرسید و از مردم می خواست نگذارند خون عزیزش اینگونھ پایمال شود. منبع دفتر تحکیم وحدت
فاطمھ براتی، در جریان حملھ انصار حزب الله و لباس شخصی ھا بھ کوی دانشگاه در شامگاه ٢۴ خرداد مورد حملھ
وضرب و شتم قرار گرفتھ و جان خود را ازدست داد. گفتھ میشود پیکر این دانشجویان بدون اطلاع بھ خانواده ایشان و مخفیانھ در گورستان بھشت زھرای تھران بھ خاک سپرده شدند. منبع دفتر تحکیم وحدت

کسری شرفی، در جریان حملھ انصار حزب الله و لباس شخصی ھا بھ کوی دانشگاه در شامگاه ٢۴ خرداد مورد حملھ وضرب و شتم قرار گرفتھ جان خود را از دست داد. گفتھ میشود پیکر این دانشجو بدون اطلاع بھ خانواده ایشان و مخفیانھ در گورستان بھشت زھرای تھران بھ خاک سپرده شده است. منبع دفتر تحکیم وحدت
کامبیز شعاعی، در جریان حملھ انصار حزب الله و لباس شخصی ھا بھ کوی دانشگاه در شامگاه ٢۴ خرداد مورد حملھ وضرب و شتم قرار گرفتھ و جان خود را از دست داد. گفتھ میشود پیکر این دانشجو بدون اطلاع بھ خانواده ایشان و مخفیانھ در گورستان بھشت زھرای تھران بھ خاک سپرده شده است. منبع دفتر تحکیم وحدت
محسن ایمانی، در جریان حملھ انصار حزب الله و لباس شخصی ھا بھ کوی دانشگاه در شامگاه ٢۴ خرداد مورد حملھ وضرب و شتم قرار گرفتھ و در این بین جان خود را از دست داد. گفتھ میشود پیکر این دانشجو بدون اطلاع بھ خانواده ایشان و مخفیانھ در گورستان بھشت زھرای تھران بھ خاک سپرده شده است. منبع دفتر تحکیم وحدت

فاطمھ رجب پور ٣٨ سالھ کھ بھ اتفاق مادرش سرور برومند در جریان تیراندازی نیروھای نظامی بھ مردم در تاریخ خردادماه در خیابان محمدعلی جناح جان باخت. پدر فاطمھ ابراھیم رجب پور می گوید: بھ کمر و گلوی زن و دخترم تیر زده بودند. وقتی رسیدیم ھردو غرق خون بودند. تشخیص پزشکان این است کھ در ھمان لحظھ اصابت گلولھ کشتھ شده اند.
سرور برومند ۵٨ سالھ کھ بھ اتفاق دخترش فاطمھ رجب پور در جریان تیراندازی نیروھای نظامی بھ مردم در تاریخ ٢۵ خردادماه در خیابان محمدعلی جناح جان باخت. ھمسرش ابراھیم رجب پور می گوید: بھ کمر و گلوی زن و دخترم تیر زده بودند. وقتی رسیدیم ھردو غرق خون بودند. تشخیص پزشکان این است کھ در ھمان لحظھ اصابت گلولھ کشتھ شده اند.
٣٣ - علیرضا افتخاری، ٢۴ سالھ خبرنگار ابرار اقتصادی. جسد علیرضا افتخاری، کھ در جریان جنبش اخیر مفقود شده بود؛ بعد از ٢۵ روز بی اطلاعی خانواده اش؛ روز دوشنبھ ٢٢ تیر تحویل خانواده اش داده شده است.
احمد نعیم آبادی، او توسط قاتلان گردان ١١٧ عاشورا در میدان آزادی بھ ضرب گلولھ بھ قتل رسید و جسد وی را روز ٣١ خرداد بھ خانواده اش تحویل دادند.

٣۵ - نادر ناصری، ٣٠ خردادماه در خیابان خوش جان باخت، محل دفن بابل
٣۶ - مسعود خسروی، در ٢۵ خردادماه در میدان آزادی جان باخت، مدفون در بھشت زھرا
٣٧ - مسعود ھاشم زاده، در ٣٠ خرداد ماه در تھران جان باخت، وی بھ ھمراه خانواده اش در منطقھ ستارخان تھران زندگی میکردند و در ھمان محل نیز توسط شلیك مستقیم نیروھای نظامی جان باخت اما بھ علت اینکھ بھ خانواده اجازه دفن در تھران را ندادند, خانواده مجبور بھ انتقال ایشان بھ روستای مادریشان در گیلان (روستای ولی آباد
خشک بیجار )شدند.

٣٨ - ایمان نمازی دانشجوي رشتھ عمران دانشگاه تھران، ٢۵ خردادماه ، کوی دانشگاه
٣٩ - سالار قربانی پارام ، ٢٢ سالھ، بود در تظاھراتھاي اخیر جان باخت.جمھوری اسلامی علت فوت را تصادف اعلام كرده است.پدر ایشان در میدان انقلاب جنب بانک رفاه مغازه لباس فروشی دارد. در میرداماد مراسمي براي بزرگداشت وی برگزار شد.

۴٠ - حسین طوفان پور درتظاھرات روز ٣٠ خرداد توسط نیروھای امنیتی در خیابان دستگیر شد. بر اساس اظھارات شاھدان عیني مزدوران ابتدا بھ شدت با چماق بھ دستش میزنند بھ شكلي كھ دستش كاملا شكستھ و از بدن آویزان میشود.سپس با گلولھ بھ سرش شلیك كرده و این جوان را در این تظاھرات بھ قتل میرسانند. محل دفن حسین درقطعھ ٢٣٣ بھشت زھرا ثبت شده است .از خانواده طوفان پور ٢۴ میلیون تومان پول تیر خواستھ اند اما آنھا قبول نكرده و بھ مزدوران گفتھ اند ما چنین پولي را پرداخت نمیكنیم ھر جا خودتون خواستید دفن كنید.

۴١ - تینا سودی، دانشجو، روز شنبھ ٣٠ خرداد توسط گلولھ اي در میدان انقلاب بھ قتل میرسد. اما ماموران مزدور بھ خانواده سودی گفتھ اند كھ اگر مي خواھید جسدش را بگیرید باید بگوئید كھ با مرگ طبیعي مرده است.

۴٢ - حسین اخترزند، یکی ازجانباختگان حوادث اخیردراصفھان، محلھ مسجد لنبان، فردی بھ نام میباشدکھ مجردبوده است ودرعین حال نان آورخانواده وخواھران وبرادرانش بوده است.

۴٣ - جعفر بروایھ، استاد دانشگاه چمران اھواز و دانشجوی مقطع دکترای دانشگاه تھران کھ برای شرکت در متحانات بھ تھران رفتھ بود ٢٨ جون، ٧ تیر در تظاھرات میدان بھارستان شرکت میکند واز ناحیھ سرمورد اصابت یک گلولھ قرار میگیرد کھ بعد از آن بھ یکی از بیمارستانھا ی تھران منتقل وقبل از رسیدن بھ بیمارستان جان میبازد. جسد وی توسط یکی از دوستان وی شناسایی وبھ اھواز منتقل وتحویل خانواده وی شد. مراسم دفن جعفر در حضور نیروھای امنیتی رژیم انجام گرفت.

۴۴ - حمید مداح شورچھ، دانشجو،ی ھمراه با گروھی در صحن مسجد گوھرشاد دست بھ تحصن زد کھ توسط نیروھای امنیتی دستگیر شد. او در مدت بازداشت تحت شکنجھ قرار گرفت تا در روز آزادی وی بھ دلیل شدت جراحات وارده جان سپرد.پزشکی قانونی علت مرگ وی را خونریزی مغزی اعلام کرده است.گفتنی است مراسم یادبود او روز یکشنبھ ١۴ تیر برگزار شد.

۴۵ - مریم مھر آذین ٢۴ سالھ در خیابان آزادی با شلیک گلولھ جان باخت.

۴۶ - میلاد یزدان پناه ٣٠ سال در خیابان آزادی با شلیک گلولھ جان باخت.

۴٧ - حامد بشارتی ٢۶ سالھ در خیابان آزادی با شلیک گلولھ جان باخت.

۴٨ - بابک سپھر ٣۵ سالھ در خیابان آزادی با شلیک گلولھ جان باخت.

۴٩ - ندا اسدی

۵٠ - امیر کویری . فارغ التحصیل از دبیرستان تطبیقی تھران

۵١ - فرزاد ھشتی

۵٢ - امیر طوفانپور، نیازمند تایید

۵٣ - محمد، ١٢ سالھ، (نیازمند تایید)

۵۴ - محرم چگینی قشلاقی فرزند میرزا قلي ٣۴ سالھ – قطعھ ٢۵۶ بھشت زھرا ردیف ١۴۶ شماره ١٣
۵۵ - محمد حسین فیضی فرزند غلامرضا ٢۶ سالھ – قطعھ ٢۵٧ بھشت زھرا ردیف ٣١ شماره ٢۵
۵۶ - رامین رمضانی فرزند مھدی ٢٢ سالھ – قطعھ ٢۵٧ بھشت زھرا ردیف ۴۶ شماره ٣٢
۵٧ - سھراب اعرابی ١٩ سالھ کھ در زندان اوین زیر شكنجھ جان باخت.
سھراب اعرابي ١٩ سالھ سال آخر دبیرستان و آماده براي امتحان كنكور در جریان خیزش انقلابی خرداد در ٣٠ خرداد روز شنبھ بازداشت و بھ مكان نامعلومي منتقل مي شود . بعد از پیگیریھاي پي در پي خانواده بخصوص مادرش متوجھ مي شوند كھ وي در زندان اوین است, مادر این جوان در روز سھ شنبھ ١۶ تیر با گذاشتن كفالت در دادگاه انقلاب ھر روز بعد از ظھر منتظر آزادي فرزند ش بود, با وجود این كھ این مادر مي دانست كھ فرزندش در زندان اوین است ولي خیلي نگران بود و مي گفت مي ترسم بچھ ام را بكشند. این مادر عكسي از فرزندش تھیھ كرده بود و بھ ھر زنداني كھ آزاد مي شد عكس عزیزش را نشان مي داد و از آنھا مي پرسید كھ آیا او را مي شناسند و یا در زندان دیده اند؟ او مي گفت بھ ھر كجا و ھر كسي مراجعھ مي كنم جواب نمي دھند و میگویند صبر كن آزاد میشود. این مادر كارش از صبح تا شب جلو زندان ماندن شده بود تا اینكھ یك دفعھ از طرف قاضي مر تضوي خبر آمد كھ سھراب اعرابي در زندان درگذشتھ است. خانواده اش را خبر كنید تا جنازه فرزندشان را تحویل بگیرند.
۵٨ - داود صدری، ٢٧ سالھ روز ٢۵ خرداد در جریان تظاھرات میلیونی مردم تھران تیر خورده و بھ بیمارستان امام علی منتقل میشود. روز شنبھ ٣١ خرداد خانواده برای آوردن داود بھ خانھ بھ بیمارستان رفتھ کھ مطلع میشوند
فرزندشان درگذشتھ است. روز یکشنبھ ١ تیر در قبرستان بھشت شھدای ملارد دن میشود. گزارش شده کھ مقامات جمھوری اسلامی ٣۵٠ ھزار تومن بابت پول تیر و ۶ میلیون ھم بابت تحویل تحویل جنازه از خانواده داود درخواست کرده اند. ھمچنین گزارشات حاکی از آن بوده کھ بھ خانواده داود توصیھ کرده اند کھ اعلام کند داود بسیجی بوده و توسط مردم بھ قتل رسیده است.

۵٩ - آرمان استخری پور، ١٨ سالھ از شیراز کھ در درگیری ھای چند روز اخیر(زمان مجروح شدن نامعلوم است) شیراز در محلھ ابیوردی مورد اصابت باتوم قرار گرفتھ و بھ کما رفتھ بود. او کھ بھ منزل پیرزنی در حوالی درگیریھا پناه برده بود روز دوشنبھ ٢٢ تیر جان باخت و پیکر این عزیز جان باختھ سھ شنبھ ٢٣ تیر برابر با ١۴ جولای در دارالرحمھ شیراز بھ خاک سپرده شد. گفتنی است کھ پزشک آرمان علت مرگ وی را مرگ مغزی اعلام کرد.
۶٠ - سعید اسماعیلی خان ببین، ٢٣ سالھ كھ بر اثر وارد شدن ضربھ بھ سرش در حوادث تھران كشتھ شده است، در شھر خان ببین (استان گلستان) بھ خاك سپرده شده است. (جزئیات دقیق تر ھنوز دریافت نشده است).
۶١ - مھرداد حیدری، روزنامھ نگار مشھدی کشتھ شد ، مھرداد نقدھای تندی بر وزارت اطلاعات و نیروھای امنیتی در روز شنبھ ٢٠ تیر نوشتھ بود و نسبت بھ فشار بر جوانان برای اعتراف گیری اعتراضات شدیدی کرده بود روز یکشنبھ ٢١ تیر بھ طرز مشکوکی در مشھد بھ قتل رسید . بھ گزارش سایتھای انترنتی ، حیدری کھ پیشتر در روزنامھ خراسان فعالیت داشت بنا بھ دلایلی بھ ھفتھ نامھ نسیم مشھد رفت و در آن نشریھ در محیطی استانی بھ نوشتن پرداخت . وی خرداد ماه ، با دعوت روزنامھ خراسان رضوی بھ آن روزنامھ رفت و در یادداشت ھای ثابت روزنامھ حضوری فعال بھ ھم رساند . مھرداد حیدری در آخرین یادداشت خود ضمن انتقاد از وزارت اطلاعات در کسب اطلاعاتی ساختگی ، این وزرات خانھ را محکوم بھ نداشتن اطلاعاتی کرد کھ با فشار بر جوانان قصد بھ دست آوردن آن را دارد .حیدری در این یادداشت ضمن برشمردن نکات منفی جریانات اخیر ایران ، آنھا را دستمایھ افرادی دانست کھ ھمیشھ حق بھ جانب گرفتھ و بر دفاع از مردم حکایت می کنند. ۶٢ - علی فتحعلیان. محل جان باختن: روبروی مسجد لولاگرمحل سکونت: خیابان رودکی، خیابان شکوفھ (خمسھ)
۶٣ - ترانھ موسوی، دختر جوانی کھ در تجمع مسجد قبا توسط نیروھای لباس شخصی و بسیجی بازداشت شده بود پس از چند ھفتھ بی خبری سرانجام پیدا شد. از ترانھ جز جسد سوختھ ای در حوالی قزوین چیزی باقی نمانده است و
نیروی انتظامی خانواده او را با تھدید و ارعاب وادار بھ سکوت کرده اند. ترانھ موسوی آخرین بار بنا بر شھادت چند بازداشتی دیگر، آخرین بار در مقر پایگاه بسیج در حین بازجویی دیده شده است. نیروی بسیجی پس از آن این دختر جوان را از دیگر بازداشتیان جدا کردند و بھ او تجاوز جنسی کردند. ترانھ موسوی چندین بار و توسط چندین بسیجی بھ وحشیانھ ترین شکل ممکن مورد تجاوز قرار گرفت. بر اثر شدت جراحات وارده بھ رحم و مھبل بیھوش شد. بسیجیان کھ دیدند کار بھ جای باریک کشیده است بدن نیمھ جان او را بھ بیمارستان امام خمینی کرج بردند بھ این امید کھ پارگی ی رحم و مھبل و مقعد او را بھ سانحھ تصادف رانندگی نسبت دھند. در بیمارستان اما با معاینھ پزشک معلوم می شود کھ علت جراحات وارده نھ سانحھ تصادف بلکھ تجاوز جنسی بوده است. نیروھای بسیجی کھ بھ شدت سراسیمھ و نگران شده بودند با مشورت و ھماھنگی مقامات بالاتر خود پیکر نیمھ جان و بیھوش ترانھ را از بیمارستان خارج می کنند و بھ کلیھ پرسنل بیمارستان دستور اکید می دھند در این باره سکوت کنند و با احدی صحبت نکنند. پرستاری کھ نمی خواھد نامش فاش شود اما ترانھ موسوی را بشناسایی می کند. نیروھای بسیجی او را بھ یکی از بیابانھای خلوت اطراف قزوین می برند. در ھمان حال کھ بی ھوش بوده مجدد بھ او تجاوز می کنند و بعد بر روی تن نیمھ جانش بنزین ریختھ و او را بھ آتش می کشند. بھ امید اینکھ کلیھ آثار و نشانھ ھای تجاوز را از بین ببرند.
۶۴ - حسن کاظمینی، پدر بزرگ وی بھ نام علی کاظمینی طی نامھ سرگشاده ای بھ مطبعات نوشتھ است: چند روز قبل نوه ١٩ سالھ ام حسن، بھ خیابان انقلاب رفت تا بھ ھمراه ھمفكرانش برعلیھ حقي كھ از كف داده بود، تظاھرات كند. در جمعی كھ برای آن مجوز نداده بودند حاضرشد و عواملی بھ ادعای آنكھ تجمع غیرقانونی است با جمعیت حاضر برخورد كردند و حسن دیگربھ خانھ برنگشت .
۶۵ - آقای معزز ٢٧ سالھ یکی از جانباختگانی است کھ در اعتراضات گسترده و خونین مردم تھران در ٣٠ خرداد ماه شرکت کرده بود. او حوالی میدان آزادی با اصابت گلولھ بھ چشمش جان خود را فدای راه آزادی مردم ایران کرد
۶۶ - محمد کامرانی، طبق گفتھ خانواده وی، محمد را در حالیکھ تقریبا نیمھ جان بوده و سراسر بدنش علائم باتوم و شکنجھ بوده بھ تخت بیمارستان بستھ بودند تا امکان فرار نداشتھ باشد . با تلاش خانواده بالاخره می توانند محمد را از
بیمارستان لقمان مرخص و بلافاصلھ بھ بیمارستان مھر منتقل می کنند اما در آنجا پزشکان متخصص می
گویند با توجھ بھ اینکھ عقونت تقریبا تمام بدن را فراگرفتھ امیدی در بھبود نیست و محمد ظرف کمتر از ٣
ساعت در تاریخ ٢۵ تیر جان میبازد.

کمیتھ بین المللی علیھ اعدام
٣ جولای